عصبکشی دندان در دوره قاجار به روایت ناصرالدین شاه!
روز یکشنبه غرّۀ جمادیالاوّل ۱۳۱۳:
قصد کردیم برویم جاجرود. سوار کالسکه شدیم… دندانِ ما هنوز بالمرّه خوب نشده است، امّا بد هم نیست. این ناهارگاه همانجا است که آن دفعه آمدیم و با شدّتِ دندان درد ناهار خوردیم که از دردِ دندان کم مانده بود دیوانه بشویم، امّا امروز الحمدالله خوب است.
چهارشنبه چهارم جمادیالاولی ۱۳۱۳:
… رفتیم اطاق پهلوی اطاقِ برلیان، دندانساز آمد و گفت برای دردِ دندان میخواهم آسیتآرسینال بگذارم، یعنی مرگِموش. اغلب پیشخدمتها میگفتند نگذارید؛ امینالدّوله میگفت دندان من هم درد گرفت، از همین آرسنیک گذاشتم و درد گرفت؛ امّا ما راضی شدیم که بگذاریم بلکه دندان خوب بشود…
بعد آمدیم اطاقِ برلیان ناهاری خوردیم… بعد از ناهار آمدیم و دندانساز آمد و آرسنیک گذاشت با پنبه؛ تا شب هم بود، امّا خیلی بدمزّه بود، اذیّت کرد.
جمعه ششم جمادیالاول ۱۳۱۳:
امروز رفتیم حضرت عبدالعظیم علیهالسّلام… ناهار خوبی هم صدراعظم گفته بود حاضر کرده بودند، بسیار خوب بود، امّا به واسطه باقی بودنِ درد دندان که هنوز داریم و کمی باقی است، درست نتوانستیم ناهار بخوریم. چندین روز است که نوشتهایم درد دندان داریم؛ پریروزها مرگِموش که به زبان فرنگی ارسنیک میگویند، دندانساز روی دندان ما گذارده که عصبِ دندان که درد میکند، همان عصب را بکُشد و تمام کند که دیگر درد نداشته باشد. از وقتیکه این دوا را گذارده خیلی بهتر است… تمامِ مغزِ خیارها را خوردیم و از همان طرف که دندان درد میکرد جویدیم و خوردیم؛ به اینجهت درد دندان قدری شدّت کرد و طولی کشید، بعد ساکت شد.
یکشنبه هشتم جمادیالاولی ۱۳۱۳:
امروز خیال داشتیم برویم قصر فیروزه و آنجا راحت کنیم… چائی و عصرانه خوردیم و سوار شدیم آمدیم شهر. دندان ما هم الحمدالله از وقتی آرسنیک گذاشتهاند خیلی بهتر است.
(برگرفته از نسخ خطی خاطرات منتشر نشده ناصرالدین شاه محفوظ در کاخ گلستان، به کوشش مجید عبدامین و سعید میرسعیدی)
منبع:دندانه