چند سوال بیجواب درباره بیماری «زشتی دندان»
دکتر امیرحسین زرگران
امروز فکرم درگیر این سوالهای بیجواب بود:
یک. دندانپزشکی قرار بود به عنوان ترکیبی از علم و هنر ، راهحلی باشد برای برطرف کردن بیماریهای دهان و دندان و در رأس آنها پوسیدگی دندانی. اما چطور شد که بیماریای به نام «زشتی دندانی» اختراع شد و دندانپزشکی زیبایی برای مقابله با این بیماری وارد میدان شد؟
دو. چهل پنجاه سال پیش که امکان انجام لمینیتهای کامپوزیتی و سرامیکی و سفید کردن دندان نبود یا مثلا انجام عمل بینی این اندازه در دسترس همه نبود، آیا تقریبا همهی آدمها زشت بودند؟ کسی کسی را پسند نمیکرد؟ کسی در وصف زیبایی چهره یارش شعر عاشقانه نمیسرود؟ آدمها دقیقا از کی متوجه شدند که دندان سفیدِ وقزده یکدست که به ردیفی از آدامسهای اوربیت میمانَد، چیز قشنگی است؟ آدمها از کی حاضر شدند برای زشت شدن پول خرج کنند؟
سه. چطور ممکن است سال به سال دانشکدههای جدید دندانپزشکی بیشتری تاسیس شود و دندانپزشکان بیشتری وارد بازار کار شوند و موج بزرگی از دندانپزشکان تحصیل کرده در خارج از کشور و دانشگاههای پولی و سهمیهایهای مختلف و هزار و یک مدل دیگر از دندانپزشک هم مشغول به کار شده باشند، اما روز به روز دسترسی عموم مردم به خدمات درمانی دندانپزشکی کمتر شده باشد؟ اشکال کار کجاست؟ آیا اساسا صاحبمنصبان تا حالا متوجه شدهاند که یکجای کار میلنگد؟
چهار. چند درصد از مردم بلدند درست مسواک بزنند؟
پنج. چرا هزینه درمان ریشه، ترمیم و روکش یک دندان کرسی بیشتر از حقوق یک ماه یک کارگر است؟
شش. چرا بیشتر دورههای آموزشی و سمینارها یا در مورد ایمپلنت هستند و یا در مورد دندانپزشکی زیبایی؟ چند درصد مردم کشور توان پرداخت هزینههای این دو شاخهی دندانپزشکی را دارند؟
هفت. چطور میشود از برخی از درمانها و برخی از رفتارهای برخی از دندانپزشکان انتقاد کرد، بدون اینکه جنبه خودنمایی و «فقط من خوبم» پیدا کند؟
منبع:دندانه