تجهیزات دندانپزشکی تاج الدین
0 محصولات نمایش سبد خرید

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

ژن خوب پدر نانوا در نهاد استاد اراده و مردم‌داری

ژن خوب پدر نانوا در نهاد استاد اراده و مردم‌داری

 

مختصری از زندگینامه دکتر حسنعلی شفیعی استاد رشته ارتودنسی دانشکده دندان‌پزشکی شهیدبهشتی

حمیدرضا بوجاریان

رسیدن به آرزوها با سعی و تلاش میسر می‌شود اگر باور ندارید سرگذشت دکتر «حسنعلی شفیعی» می‌تواند مصداق کاملی از خواستن توانستن باشد. او که دوران کودکی سختی را پشت سر گذاشته است اکنون تبدیل به پزشکی مجرب شده که دستش در کار خیر است. این روزها همان‌طور که در دانشکده مورد احترام پزشکان و دانشجویانش است در مطب هم بیمارانش او را دوست دارند چون اعتقاد دارد بیمار به کمکش نیاز دارد و به این دلیل غمخوار بیمارش می‌شود. تمام ساعت‌های زندگی‌اش را طوری تنظیم کرده است تا بتواند آنطورکه باید برای خدمت به مردم از آن استفاده کند. برای لحظاتی مهمان او در دانشکده دندانپزشکی دانشگاه شهید بهشتی بودیم تا برایمان بگوید چگونه فعل خواستن را صرف کرده و به موفقیت در کار و زندگی‌اش رسیده است.

ژن خوب پدر نانوا در نهاد استاد اراده و مردم‌داری

ژن خوب پدر نانوا در نهاد استاد اراده و مردم‌داری

قناعت می‌کردیم، اما پدرم دست به خیر بود
خانواده ۱۰ نفره شفیعی‌ها روزگارشان سخت می‌گذشت اما سختی روزگار باعث نشده بود پدر از توجه و رسیدگی به وضع نیازمندان غافل شود. شغل پدر باعث شده بود او بداند چه کسانی در محله دستشان تنگ است و با آبروداری زندگی می‌کنند. برای همین بود که «‌‌شاطر جعفرشفیعی» با وجود تنگدستی خودش به فکرحال همسایه بود و سهم آن‌ها را از سفره کوچک خانه‌شان کنار می‌گذاشت: «پدرم کارگر نانوایی «حاج اصغرعرب» بود و درآمد آن‌چنانی نداشت. برای گذران زندگی یکی از۲ اتاق خانه‌مان را که در خیابان دیباجی بود به مستأجر اجاره داده بودیم تا با اجاره اتاق، کمکی به گذران زندگی‌مان شود. اتاق دیگر را خودمان ساکن بودیم که داخلش ۲ اتاق تودرتو داشت. با این وضع زندگی پدرم همیشه قناعت می‌کرد تا خرج و مخارج به آخر ماه برسد و کم نیاوریم. کنار این کارها اگر فرد نیازمندی به واسطه آشنایی با پدرم درخواست کمک می‌کرد، پدرم هرچه در جیب داشت می‌بخشید تا گره از کار نیازمندی که مراجعه کرده است باز شود.» او از بدقولی کسانی می‌گوید که از پدرش قرض می‌گرفتند و گاهی عرصه زندگی را بر خانواده پرجمعیتشان تنگ می‌کردند: «برخی افراد که از پدرم پول قرض گرفته بودند هیچ‌وقت بدهی خودشان را پس ندادند. پدرم همیشه می‌گفت بدهکارش حتماً ندارد که پس بدهد و با همین حرف حتی در خانه کسی نرفت تا طلبش را وصول کند. من هم که می‌دیدم پدرم از‌ کاری که می‌کند تا این اندازه لذت می‌برد، تصمیم گرفتم این لذت را وقتی بزرگ‌تر شدم تجربه کنم.»

شانسی و بلال فروشی نخستین کسب و کار آقای دکتر
چرخ زندگی آن‌چنان سخت می‌چرخید که خانواده شفیعی نمی‌توانست با درآمدی که پدر دارد به راحتی زندگی کند. پول‌توجیبی هم چیزی بود که اصلاً بچه‌های خانواده نباید به آن فکر می‌کردند. بچه‌ها هر روز بزرگ و بزرگ‌تر می‌شدند و هزینه‌هایشان بیشتر می‌شد. وقتی که حسنعلی از آب و گل درآمد به این فکر افتاد برای خودش کسب و‌کاری راه بیندازد تا جلو دوستان کلاس اولی‌اش بی‌پول نماند: «وقتی در دوره دبستانی تحصیل می‌کردم همراه برادربزرگ‌ترم تصمیم گرفتم پول دربیاورم. برادرم به بازار می‌رفت و مقداری بلال و شانسی می‌خرید. من هم وظیفه درست کردن منقل و آب نمک را برعهده گرفتم و هر بلال را یک ریال و ۳۰ شاهی می‌فروختم. هر روز این کار را بعد مدرسه انجام می‌دادم و شب که می‌شد هم پول بلال و شانسی‌هایی را که برادرم خریده بود درمی‌آوردم و هم سود می‌کردم. آخرشب تعدادی بلال هم می‌ماند که آن را به خانه می‌آوردم و با کباب کردنش خواهر و برادران دیگرم دل سیر بلال می‌خوردند.» کسب و‌کاری که دکتر شفیعی راه انداخته بود تا مدتی او و برادرش را سرگرم کرده و پول توجیبی‌شان را خرج خرید بستنی برای خودش و خانواده می‌کرد. آشنایی با دوستان جدید و اطلاع از وضع اطراف باعث شده بود او شهامت بیشتری پیدا کند و برای درآمد بیشتر تلاشش را دو برابر کند. آشنایی با برادران جباری در مدرسه آن اتفاقی بود که باعث شد برای مدتی درآمدش خوب شود: «محله رستم‌آباد و اختیاریه بیابان بود و ساخت‌وساز در آن تازه رونق گرفته بود. بعد از تمام شدن درس به رستم‌آباد می‌رفتم و با بچه‌ها هم بازی می‌کردم و هم با پیدا کردن سیم‌هایی که اطراف ویلاهای درحال ساخت ریخته شده بود با دوستانم مسابقه می‌دادم که چه کسی سیم بیشتری جمع می‌کند. هر ‌کیلو سیم را ۶۰ ریال می‌فروختم که مبلغ زیادی محسوب می‌شد.»

شغل‌های کودکانه کمک دست پزشکی شد
آرام نداشت و قرار نبود برای مدت زیادی یک جا ساکت بنشیند. با خودش عهد کرده بود از لحظه لحظه‌های زندگی به خوبی استفاده کند. شیطنت‌ها و کنجکاوی‌ها باعث شد نقاشی ساختمان، گچکاری، آهنگری، مجسمه‌سازی و چند شغل دیگر را خوب یاد بگیرد: «تا مدت‌ها کار نقاشی نما و داخل ساختمان‌ها را انجام می‌دادم و در این کار حرفه‌ای هستم. وقتی رنگ‌آمیزی را شروع کردم دیدم دیوار ترک دارد. گچ کارها برای ترمیم دست به کار می‌شدند و من هم با دیدن کارهایی که انجام می‌دادند کم‌کم با چشم، روش کارشان را یاد می‌گرفتم. بعد از مدتی کنار نقاشی ساختمان، گچ کاری هم می‌کردم.»
او حرفش را این‌طور ادامه می‌دهد: «عمویم آهنگری داشت و من یکی دو تابستان را مهمان عمویم در علویجه اصفهان بودم و در آهنگری ایشان کار می‌کردم. خیلی زود با اصول آهنگری و فوت و فنش آشنا شدم و برای خودم در این کار استاد شدم.» شفیعی هیچ‌وقت فکرش را نمی‌کرد کارهایی که در دوران نوجوانی و جوانی انجام می‌دهد در آینده شغلی‌اش تأثیر مثبت بگذارد و سبب رشد در کارش شود: «هر دندان‌پزشک باید آناتومی دهان و دندان را بداند و به این دلیل باید با گچ و مصالح دندانی را درست کند. چون از کودکی با گچ و ملات آشنا بودم این کار برایم به قدری آسان بود که بعد از پایان ترم آناتومی دندان، استادم از من خواست به دانشجویان دیگر هم این درس را یاد بدهم.»

شاگرد اولی مدرسه و جایزه‌هایش
این روزها کمتر بچه‌ای را می‌توان پیدا کرد که بدون کمک گرفتن ازکلاس‌های تقویتی و خصوصی نمره‌های درسی‌اش ۲۰ یا نزدیک به ۲۰ باشد. حکایت حسنعلی شفیعی برخلاف بسیاری از بچه‌های این دوره و زمانه، پند‌آموز و خواندنی است. او با اینکه برای کسب پول توجیبی‌اش بیرون ازخانه کار می‌کرد و در منزل هم با محرومیت‌های زیادی مواجه بود اما به تشویق مادر و حمایت پدرش از درس و مشقش نزد تا شاگرد اول کلاس و مدرسه باشد: «یکی از برنامه‌های همیشگی‌ام این بود که برای درس خواندن وقت مشخصی داشته باشم. هیچ‌کاری باعث نمی‌شد درس خواندن را کنار بگذارم و همیشه انجام درست تکالیف اولویت اصلی‌ام بود.»
دانش‌آموزانی که درسشان خوب بود از سوی مدرسه تشویق می‌شدند اما این تشویق و جایزه دادن‌ها از جیب پدر و مادر دانش‌آموزان بود: «بارها از سوی مسئولان مدرسه به دلیل نمره‌های خوبم جایزه گرفتم. یک روز فهمیدم، مسئولان مدرسه همیشه از پدر و مادرم می‌خواستند که به اسم آن‌ها جایزه بخرند تا در مدرسه به من داده شود. از وقتی این مسئله را فهمیدم دیگرعلاقه‌ای به گرفتن جایزه نداشتم.»

ساخت دستگاه جوجه‌کشی در قحطی
با تعطیل شدن دانشگاه در سال ۵۹ و وقوع انقلاب فرهنگی در آن سال‌ها، حسنعلی شفیعی را بیکار نکرد و او ایده‌هایی که در سر داشت را عملی کرد. در آن سال‌ها پیدا کردن مرغ و تخم‌مرغ کار مشکلی بود. عرضه کم این محصول کار را برای خانواده‌ها سخت کرده بود و از همین جا ایده ساخت دستگاه جوجه‌کشی برای تولید جوجه و مرغ به ذهن شفیعی رسید: «در خانه خودمان و روستای پدری همیشه مرغ و خروس داشتیم و با نوع پرورش مرغ آشنا بودم. برای اینکه اطلاعاتم را بیشتر کنم چند جلد کتاب در حوزه پرورش مرغ تهیه کردم و با مطالعه آن دستم برای پرورش مرغ بازتر شد. در بازار می‌چرخیدم و یخچال‌های خراب ۲ در را پیدا می‌کردم و آن‌ها را می‌خریدیم. از قطعات یخچال‌ها چیزهایی را که نیاز داشتم بر می‌داشتم و با سر هم کردن قطعه‌ها دستگاه جوجه‌کشی درست می‌کردم.» دکتر شفیعی که با به یاد آوردن خاطرات آن روزها به وجد آمده و لبخندی گوشه لبش نشسته است ادامه می‌دهد: «وقتی نخستین دستگاه جوجه‌کشی را درست کردم، تا روز هفدهم هر لحظه بالای سر دستگاه می‌آمدم و به تخم‌مرغ‌ها نگاه می‌کردم. روزهفدهم رختخوابم را برداشتم و کنار دستگاه خوابیدم تا نخستین جوجه‌ای را که از تخم بیرون می‌آید به چشم ببینم. همان شب نخستین جوجه با نوک زدن به دیواره تخم، نوکش را بیرون آورد. خوشحال بودم دستگاه جوجه‌کشی‌ام درست کار می‌کرد. هر دستگاه را ۳۶۰۰ تومان می‌فروختم و با فروش آن ۱۲۰۰ تومان سود می‌کردم.»

ژن خوب پدر نانوا در نهاد استاد اراده و مردم‌داری

ژن خوب پدر نانوا در نهاد استاد اراده و مردم‌داری

حکایت مجسمه‌های دانشکده و دندان سنگی
دانشکده دندانپزشکی شهید بهشتی نماد مهمی دارد. کسانی که برای نخستین بار وارد دانشکده می‌شوند با نماد «دندان سنگی» که در ورودی دانشکده قرار دارد روبه‌رو می‌شوند. این نماد را دکتر شفیعی و دانشجویان دانشکده از سنگ ساخته‌اند. او درباره این نماد می‌گوید: «وقتی معاون اداری و مالی بودم متوجه شدم دانشجویان آن زمان می‌خواهند کاری ماندگار برای دانشکده کنند و نمادی برای مجموعه بسازند. کمکشان کردن و از اصفهان سنگ تهیه کردم. همراه با دانشجویان و بعد از ۳ ماه کار، دندان سنگی را درست کردم. از آن زمان تا به امروز دندان سنگی تبدیل به نماد دانشگاه شهید بهشتی شده است.»
غیر از نماد دندان سنگی، کسانی که وارد دانشگاه می‌شوند با چند مجسمه خاص دیگر نیز روبه‌رو می‌شوند. سردیس‌های «استپان الکسانیان» چهره ماندگار و متخصص علم آسیب‌شناسی دهان و «علی‌اکبر بهرمان» پدر علم ارتودنسی بیش از هر چیز دیگری توجه را به خود جلب می‌کند. طراح سردیس‌ها حسنعلی شفیعی است. او برای طراحی سردیس استپان الکسانیان فرمولی از موم را ابداع کرد که در اداره ثبت اختراعات به ثبت رسیده است.
برخی بیماران از هزینه‌های بالای درمان مشکلات دندان خود آگاهی دارند و به این دلیل بهترین راه را برای کم کردن هزینه‌های دندانپزشکی در کشیدن دندانشان می‌بینند تا مجبور نشوند هزینه زیادی برای برطرف کردن مشکلشان پرداخت کنند. اما بیماران شفیعی می‌گویند وقتی برای نخستین بار زیردست او دندان‌هایشان معاینه شده است ازخیرکشیدن دندان گذشته و راضی به درمان اصولی شده‌اند: «حقیقتش این است که پول زیادی برای درست کردن دندان دخترم ندارم. یکی از دوستان گفته بود کشیدن دندان هزینه زیادی ندارد و به این دلیل قصد داشتم در مطب از دکتر بخواهم دندان دخترم را بکشد. دکتر شفیعی دلیل این کار را پرسید و وقتی متوجه شد مشکلم چیست گفت هزینه درست کردن دندان چیز زیادی نمی‌شود.» این حرف‌های «رضا مهمان‌دوست» است که با دختر ۱۷ ساله‌اش برای ترمیم دندان به دانشکده شهید بهشتی آمده است. او می‌گوید: «دندان دخترم با ۲۵۰ هزار تومان مثل روز اولش شده است. کسی باورنمی کرد با این مبلغ دندان دخترم کاملاً ترمیم شده باشد. پیش دکتر دیگری رفتم و گفت ترمیم دندان دخترم را با یک میلیون تومان انجام می‌دهد. آن موقع متوجه تخفیفی که دکتر به من و دخترم داده بود شدم.»

متعهد و صبور
هنر جایگاه مهمی در دندانپزشکی دارد و یک دندان‌پزشک قبل از پزشک بودن باید هنرمند خوبی باشد. این حرف را دکتر «مسعود سیفی» استاد گروه ارتودنسی دانشگاه شهید بهشتی که سال‌هاست با شفیعی همکار است می‌زند: «به جرئت می‌گویم دکتر شفیعی از نظر هنر سرآمد دانشگاه است و در فعالیت حرفه‌ای هم توانسته اعتماد بیمار را به خود کاملاً جذب کرده و نیازها را به درستی پاسخ دهد.» او صبوری و آرامش در بیان و رفتار را از ویژگی‌های دیگر همکار قدیمی خود می‌داند: «خلاقیت در رفتار با افراد، آرامش در نگاه و بیان آرام کلمات از اصولی است که می‌تواند به بیماری که برای درمان دچار استرس است کمک کند تا از اضطرابش کم کند. این کار تخصص دکتر شفیعی است و توانسته با استفاده از تجربه بالایش، آرامش را به بیمار منتقل کند.»

گوش شنوا و چشمان باز
«محمد فراهانی» بهترین کسی است که می‌تواند درباره شفیعی اظهار نظر کند. او حسنعلی را ۲۷ سال است که می‌شناسد و روزهای خوب و بد زیادی را کنارش گذرانده است. فراهانی درباره همکارش می‌گوید: «بیماران زیادی هستند که انتظار دارند دندان‌پزشک کارهای خاصی روی دندان آن‌ها انجام دهد. برخی از توقع‌ها به‌جا نیست و باید با حوصله به خرج دادن و مجاب کردن بیمار، فرد را راضی کرد تا دندانش را ترمیم کند. این کار گاهی چنان دشوار است که کار را برای پزشک سخت می‌کند اما شفیعی از عهده چنین کاری به خوبی بر می‌آید.» او ادامه می‌دهد: «شنیدن حرف بیمار و توضیح کامل درباره ویژگی دندان و‌کاری که قرار است پزشک با دندان انجام دهد از ویژگی‌های بارز دکتر شفیعی است و معمولاً ایشان وقت زیادی را برای گفت‌وگو با مراجعه‌کننده صرف می‌کند تا بیمار به‌صورت کامل درباره کاری که قرار است روی دندانش انجام شود بداند و بهترین تصمیم را بگیرد.»/همشهری

منبع:دندانه

0
دیدگاه‌های نوشته