تجهیزات دندانپزشکی تاج الدین
0 محصولات نمایش سبد خرید

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

گفتگو با دکتر معصومه خراعی از اولین اساتید دانشکده دندانپزشکی مشهد

گفتگو با دکتر معصومه خراعی از اولین اساتید دانشکده دندانپزشکی مشهد

 

شاد و پرانرژی، مثل روزهای تدریس در باغ آق موسی
دکتر هدیه توتونی

دکتر معصومه خزاعی متخصص پروتزی که کودکان را عاشقانه دوست دارد. کسی که از عشق خود به رشته کودکان گذشت تا نهال تازه کاشته شده دانشکده ی تازه تاسیس مشهد را به ثمر برساند و نیازش را به متخصص پروتز مرتفع سازد. او به دلیل تسلط به زبان انگلیسی از اولین روزهای تاسیس دانشکده و پیگیری های اداری در کنار بنیانگذاران آن حضور فعال داشت. با ایشان به گفتگو نشستیم و تاریخ دانشکده دندان‌پزشکی مشهد را مرور کردیم.

سپاسگزارم که مرا برای گفتگو به منزل خود پذیرفتید. چه شد که به دانشکده دندان‌پزشکی آمدید؟
دیپلم که گرفتم پدرم مرا برای تحصیل به انگلستان فرستاد. او دوست داشت من پزشک متخصص زنان شوم تا به ایران برگردم و به زنان به ویژه آنها که به پزشک مرد مراجعه نمی کنند، خدمت کنم. اما در انگلیس، پس از یک سال تحصیل در رشته ی پزشکی در دانشگاه Leeds ، به رشته دندان‌پزشکی همان دانشگاه تغییر رشته بدهم (۱۹۵۸ میلادی). زمانی که به مشهد آمدم در تمام مشهد و حومه، تنها ۸ دندان‌پزشک بود که نهمین آنها من بودم. تعداد کسانی که در مشهد به طور تجربی کار دندان‌پزشکی می کردند در آن زمان ۲۰۰ نفر بود. از طریق یکی از آقایان دندان‌پزشک با دندان‌پزشکان دیگر مشهد آشنا شدم. خواستم مطب اجاره کنم که با دکتر سندوزی که دوست برادرم بودند مشورت کردم و آشنایی ما از آن زمان شروع شد. در آن زمان مثل حالا کسی زبان انگلیسی نمی دانست و هر زمان کسی از کشورهای دیگر به مشهد می آمد دکتر سندوزی مرا با خود به دانشکده می برد و در واقع همکاری من ابتدا به عنوان مربی بود که به علت تسلط به زبان انگلیسی ترجمه می کردم و از ابتدای تصویب دانشکده، سال ۱۳۴۴ به دانشکده آمدم و تا ۱۳۵۳ و با سمت استادیار درآنجا کار کردم. در سال ۱۳۵۰ بورس یک ساله از دولت نروژ برای رشته پروتز گرفتم سپس به انگلیس رفتم و دوره مستر پروتز را گذراندم و درسال ۱۳۵۵ به دعوت ریاست وقت دانشگاه اصفهان ، زنده یاد دکتر قاسم معتمدی، به اصفهان رفتم و معاونت دانشکده دندان‌پزشکی اصفهان و مسوولیت گروه پروتز را بر عهده داشتم. در سال ۱۳۵۷ به دعوت دکتر میرزایی ریاست وقت دانشگاه کرمان و با موافقت دکتر طوسی که ریاست وقت دانشگاه اصفهان بودند برای برنامه ریزی یک مرکز آموزش پرستار دندان‌پزشکی و تکنسین پروتز به کرمان رفتم که به دلایل نامعلومی این پروژه اجرایی نشد و پس از ۷ ماه به اصفهان برگشتم. در سال۱۳۵۹ به انگلیس رفتم و آنجا اولین پست من به عنوان senior clinical lecturer در بخش پروتز University College Hospital London بود که به صورت part time تدریس کردم (سالهای ۱۹۸۰-۱۹۸۲). به استثناء سالهای ۱۹۸۴ تا ۱۹۹۰ که کار دندان‌پزشکی کودکان انجام می دادم، کار من تخصصی پروتز بود. در آن زمان در انگلیس تا سال ۲۰۰۰ (۱۳۷۹) فقط دو تخصص دندان‌پزشکی رسما شناخته شده بود، ارتودنسی و جراحی، و مدرک تخصص پروتز اعطا نمی شد و برای اولین بار در در سال ۱۹۸۰ جزو اولین گروه در انگلیس به عنوان متخصص پروتز متحرک شناخته شدم. مسوولیت رفع مشکلات دندان‌پزشکان در پروتز در یک چهارم لندن، قسمت شمال غرب لندن، به عهده من بود. در سال ۱۳۸۷ شمسی پس از بازنشستگی به ایران بازگشتم.

گفتگو با دکتر معصومه خراعی از اولین اساتید دانشکده دندانپزشکی مشهد

گفتگو با دکتر معصومه خراعی از اولین اساتید دانشکده دندانپزشکی مشهد

دانشکده دندان‌پزشکی مشهد چگونه تاسیس شد؟
اصل و اساس دانشکده دندان‌پزشکی مشهد، دکتر بدری تیمورتاش و دکتر امیراسماعیل سندوزی هستند. شروع دانشکده خیلی جالب بود. چون ما در ابتدا هیچ چیز نداشتیم. هیاتی از طرف سازمان بین المللی نظامی به نام CENTO (Central Treaty Organization) در آن سال تصمیم گرفتند که یک کار غیرنظامی کمکی انجام بدهند و به مشهد آمدند تا ببینند شهر مشهد چه نیازهایی دارد. فردی که با این گروه آمده بود پروفسور “سر رابرت برادلو” (Sir Robert Bradlow) دندان‌پزشک متخصص پریو که در آن زمان رییس ایستمن، تنها مرکز آموزش تخصصی دندان‌پزشکی انگلیس و قبل از آن ریاست دانشکده دندان‌پزشکی Newcastle را عهده‌دار بود. دکتر سندوزی به من گفتند برو به پروفسور بگو: ما دانشکده دندان‌پزشکی نیاز داریم. جا داریم، کادر علمی داریم و فقط لوازم نداریم، شما به ما لوازم بدهید. آنها پس از بررسی قبول کردند و ۱۵ یونیت استرلینگ با تجهیزات کامل دندان‌پزشکی برای ما فرستادند. زمانی که ما این کار را کردیم، سری دوم دانشجویان دندان‌پزشکی دوره علوم پایه را شروع کرده بودند. بعد رفتیم دانشگاه، گفتیم: ما لوازم داریم، جا داریم، کادر علمی نداریم. دانشگاه شروع کرد به استخدام چند نفر. بعد دکتر سندوزی رفتند با آقای قائم مقامی، که با دکتر سندوزی دوستی و همچنین منزل بزرگی داشتند و قصد فروش آنرا داشت، صحبت کردند و گفتند: ما لوازم داریم، کادر داریم اما جا نداریم. کسانی که این کار را کردند واقعا فداکاری کردند. دکتر سندوزی در این شهر مطب داشت و موفق ترین و پردرآمدترین مطب شهر بود. همه هم او را می شناختند. این آدم مطب را می بست و دنبال کارهای تاسیس دانشکده می دوید و دیگران را هم به کار می کشید. او واقعا خدمت کرد. دکتر فرزین هم در تهران کارهای تشکیل دانشکده را خیلی خوب پیگیری می کردند. ایشان هم دوست دکتر سندوزی بودند و هم نسبت فامیلی نزدیکی با خانم دکتر تیمورتاش داشتند. اگر دکتر سندوزی نبود، نمی گویم مشهد هیچوقت صاحب دانشکده دندان‌پزشکی نمی شد ولی دست کم تا بعد از انقلاب به تعویق می افتاد. خانم دکتر تیمورتاش باید فردی مثل دکتر سندوزی را می داشت تا دانشکده پا بگیرد. آنها بذر دانشکده دندان‌پزشکی مشهد را کاشتند و تا زمانی که نهالی شد و جان گرفت ماندند و همه زندگی شان را فدای این هدف کردند. دانشکده دندان‌پزشکی مشهد به پروفسور برادلو مدرک دکترای افتخاری داد. بعد هم دانشجویان فارغ التحصیل مشهد برای تخصص به ایستمن می رفتند.
در کتاب دکتر افتخاری به نام “تاریخ دندان‌پزشکی ایران” نوشته شده: بعد از دانشکده دندان‌پزشکی دانشگاه تهران، دانشکده دندان‌پزشکی شهید بهشتی تاسیس شد و بعد دانشکده دندان‌پزشکی مشهد. اصلا چنین نیست. دانشکده دندان‌پزشکی مشهد در مهرماه ۱۳۴۴ شروع به کار کرد ولی شهید بهشتی در بهمن ماه همان سال.
دانشکده دندان‌پزشکی مشهد در زمانی بالاترین سطح دندان‌پزشکی در ایران را داشت و دلیل آن این بود که دانشکده هر کسی را که در رشته خود و در جای دیگری خوب و موفق بود یا جذب می کرد و یا به صورت پروازی می آمدند و درس می دادند و می رفتند. یعنی نبود پنجشنبه و جمعه ای که خانم دکتر تیمورتاش در منزلشان مهماندار نباشند چون استادها آخر هفته به مشهد می آمدند. کسی هم کمکش نمی کرد، خودش همه این کارها را می کرد. خانم دکتر تیمورتاش انسان بی همتایی بود. البته این را هم بگویم که ما هیچوقت با هم توافق نداشتیم و اختلاف من و خانم دکتر تیمورتاش زیاد بود. اما قدر را باید دانست. او واقعا زندگی اش را به دانشکده هدیه داد. از درآمد شخصی خود برای دانشکده خرج می کرد. ایشان از تیمورتاش بودن تنها یک اسم داشت، تنها چیزی که به او از این فامیل رسید این بود که او را به بلژیک فرستادند تا دندان‌پزشکی بخواند. وقتی به مشهد آمد ، خودش به تنهایی زندگی خود و مادرش را تامین کرد. یک مطب داشت در خیابان خسروی که پله های زیادی داشت و وقتی ما بالا می رفتیم به ما شکلات می داد. این کار را من که آن زمان کودک بودم خیلی دوست داشتم. یونیت مطب خانم دکتر، با فشردن پیاپی پدال پایی کار می کرد. یک روز در هفته هم صبح تا ظهر می رفت بیمارستان امام رضا (ع)، یک بار من به آنجا رفتم و شرایط سخت کار کردن در آنجا را از نزدیک حس کردم و تعجب می کردم که خانم دکتر چگونه در آنجا کار میکند. چون فرهنگ مردم در آن زمان بسیار پایین بود. یک بار خانم دکتر تیمورتاش به بیمار پرمنگنات داده بودند تا دهانشویه کند و به او گفته بودند با آب قاطی کن و دهانشویه کن. بعد از چند دقیقه دیدند آن بیمار بطری پرمنگنات را داخل گودال آب روی زمین بیمارستان ریخته و دارد دهانش را می شوید. اما خانم دکتر تا زمانی که توان داشتند مرتبا به آنجا می رفتند و هرگز از رفتن به آنجا دریغ نکردند.

چرا تخصص پروتز را انتخاب کردید؟
من دندان‌پزشکی اطفال را عاشقانه دوست داشتم، خانم دکتر نگذاشت من بروم اطفال، پروتز را اصلا دوست نداشتم. در امتحان استخدامی که دادیم خانم دکتر صمیمی اول شدند که ترمیمی را انتخاب کردند، دکتر شرمین سوم شده بودند و جراحی را انتخاب کردند و دکتر کفایی چهارم که رشته ایشان را به یاد ندارم. من دوم شده بودم و خانم دکتر تیمورتاش به دلیل نیاز دانشکده به متخصص پروتز مرا وادار کردند که برای دوره پروتز به دانشگاه تهران بروم. در آنجا با دکتر نواب که رییس بخش پروتز بودند کار کردم. باز هم به دلیل اینکه انگلیسی بلد بودم توسط دکتر نیک زاد جاوید به جامعه دندان‌پزشکی رفتم. دکتر افتخاری دبیر جامعه بود. هر دو هفته یکبار جلسه داشتیم و ترجمه هایشان را انجام می دادم.
من عشقم اطفال بود. اگر تخصصم اطفال بود تا روز مرگم کار می کردم. با بچه ها عالمی دارم و داشتم. در منزلم اتاقی داشتم به نام “بچه خونه” که در آن انواع کتابها، فیلم ها و کارتونها و بازیهای بچه ها موجود بود و بزرگترها اجازه ورود نداشتند. خودم شب قبل از آمدن بچه ها تمام فیلمها و کارتونها را می دیدم تا با زبان آنها صحبت کنم. در انگلیس اطفال هم کار کردم. بچه ها با من ارتباط خوبی داشتند و با هم دوست شده بودیم و اسباب بازیهایشان را می آوردند که من ببینم. لباس مینی ماوس را به تن دستگاه آرامبخشی کرده بودم و تجهیزات لازم را در جیبهای مینی ماوس گذاشته بودم. تمام قسمتهای یونیت هم نامش عوض شده بود. در تجربه کاری خودم به این نتیجه رسیدم که تا زمانی که به بچه دروغ گفته نشود، بسیار همکار است. در رشته پروتز هم فعالیت کردم. علاوه بر کلینیک، با ماشین چندین مایل را روزانه طی می کردم تا برای سالمندان ساکن مناطق دور که توانایی مراجعه به کلینیک را ندارند، دست دندان بسازم و سالها این کار را کردم تا زانو هایم را جراحی کردم و باز تا روز بازنشستگی کار کردم.

پیام شما به مناسبت پشت سر گذاشتن پنجاهمین سال تحصیلی دانشکده دندان‌پزشکی مشهد برای هیات علمی، دانشجویان و کارمندان این دانشکده چیست؟
اولا به همگی تبریک می گوبم و واقعا خیلی خوشحالم که هستم و این مراسم پنجاه سالگی را می بینم. چون مثل اینست که آدم فرزندش بزرگ شده و به عروسی فرزند خود می رود. اگر چه در سه دانشگاه (لندن، مشهد و اصفهان) تدریس کرده ام، نسبت به دانشکده دندان‌پزشکی مشهد جزیی از خودم می دانم و برایم جالب است که می بینم هنوز استاندارهای آن بالاست. تنها سفارشی که می توانم بکنم اینست که در محیط دانشگاه به تفاوت انسانها احترام بگذاریم، همانطور که همه ما در زمان فارغ التحصیلی سوگند یاد می کنیم که به بیماران مختلف خدمت کنیم و این تفاوتها مانع خدمت رسانی به مردم نشود، در دانشگاه هم با همکاران، دانشجویان و کارمندان همانگونه باشیم. دوست دارم محیط دانشکده محیطی پاک از همه مسائل متفرقه باشد. تنها، پیشرفت علمی، صداقت، تعهد و مسوولیت پذیری را در یکدیگر ارتقاء دهیم. محیط دانشکده را با حواشی بی فایده درگیر نکنیم. زمان می گذرد و آیندگان در مورد ما قضاوت خواهند کرد اما انسانیت، صداقت و تعهد تاریخ انقضاء ندارد. آرزو دارم این را ببینم و پس از آن بمیرم. خانم دکتر تیمورتاش و آقای دکتر سندوزی انسانهایی بسیار متفاوت از هر نظر بودند، اما تلاش بی چشمداشت آنها برای پیشرفت آیندگان و عشق به خدمتی ماندگار، دانشکده دندان‌پزشکی مشهد را نتیجه داد و من بی‌نهایت خوشحالم که نقشی هر چند کوچک در این جریان داشتم.
از دانشجویان دانشکده می خواهم در کنار درس از زندگی خود نیز لذت ببرند. آنقدر در درس غرق نشوند که زندگی کردن را فراموش کنند. من از دانشگاه و از لحظه لحظه زندگی ام لذت بردم.

منبع:دندانه

0
دیدگاه‌های نوشته