چرا نباید شماره موبایلمان را به بیماران بدهیم؟
اوایل کارم بود؛ همان دو سه سالِ اول شاید دوازده سیزده سالِ پیش. مریضی داشتم که احتیاج به چند درمان ریشه داشت. وقتی درمان روز اول تمام شد پرسید میتوانم شماره موبایلات را داشته باشم؟ گفتم چرا که نه.
اولین بیماری بود که شماره موبایل مرا گرفت و فکر کنم شد آخرین بیمار. پزشکان معمولن شماره موبایلی برای بیمارانشان دارند و بسیار کار خوبی هم هست اما برای من تجربهٔ ناخوشایندی شد. وقتی داشت مطب را ترک میکرد برایش توضیح دادم که احتمال درد بسیار بالاست و معمولن بعد از درمان ریشه درد طبیعی است و مسکن هم تجویز کردم.
پنج و شش صبح با زنگ موبایل بیدار شدم. نگران شدم. چون تلفن در این ساعت اغلب خبر خوبی با خودش ندارد. یادم هست که باید میرفتی گوشهٔ اتاق کتابخانه و در جایی کنار پنجره مستقر میشدی تا بتوانی بشنوی طرف چه میگوید.
«سلام دکتر خوبی؟ فلانیام.»
نگرانیام بیشتر شد چون گمان کردم اتفاق بدی برایاش افتاده اما صدای خندهاش که به زحمت میرسید نگرانی را برطرف میکرد.
«همونطور که گفتی خیلی درد داشت. الان بهترم. یه چند ساعتی خوابیدم الان دوباره بیدار شدم. گفتم حالا که بیدارم و یه کم هم درد دارم چرا تو رو بیدار نکنم؟»
و شروع کرد هرهر خندیدن. ی
ک سال بعد با پادرمیانیِ بزرگان منطقه که آدمهای فوقالعاده شریفی بودند توانستیم بخشی از هزینههای درمان را از او بگیریم. باز هم به ریشمان میخندید که مبلغ زیادی را کم کرده است. کار درمانی برای من آن موقع آمیخته با سوتفاهم و نارضایتی بود.
الان کار دیگری میکنم. دستیارم روز بعد زنگ میزند و حال تکتکِ بیمارانی که درمانی وسیع را گذراندهاند میپرسد. حتا اگر لازم باشد به خانهٔ سالمندان و محل زندهگیشان میروم شماره موبایل هم اگر بخواهند میدهم حتا بعضی روزهای تعطیل هم جوابگوی تلفنهاشان هستم چون همهچیز قاعدهمندتر است حوصلهٔ بیشتری هم دارم. ساعت جوابگویی و کار مشخص است و کمتر کسی فکر میکند حالا که من بیدارم چرا او را هم بیدار نکنم.
منبع:دندانه