خداحافظی جانگداز یک دندانپزشک
خاطرات یک دندانپزشک واقعی: ۱
به بهانه خداحافظی فرهاد مجیدی از فوتبال
یادداشت طنز: دیروز در مطب دردسرهای زیادی داشتم که دستیار محترمه، همه را یک تنه ایجاد کرده بود. وقتها را اشتباهی به بیماران اعلام کرده بود، وسیلهها را اشتباهی میآورد، اتوکلاو را یادش رفته بود روشن کند والخ… بیماران شاکی بودند و اعصاب من هم بهم ریخته بود و روی کارم تمرکز نداشتم.
متوجه شدم رفتاردستیارم مشکلی دارد، دیدم چشمهایش هم قرمز شده و ظاهرا اتفاقی برایش افتاده… برای اینکه مستقیم از خودش نپرسم خانم ابراهیمی پذیرش مطب را صدا کردم و از او ماجرا را جویا شدم.
گفت: دیروز بازیکن محبوب خانم دستیار، فرهاد مجیدی خداحافظی کرده است و از دیروز دارد گریه میکند!
– خداحافظی کرده؟ یعنی خودکشی کرده؟ این فرناز مجیدی کس و کارش بوده؟ چی کاره بوده است؟ تنیس بانوان؟ شطرنج؟
خانم ابراهیمی با نگاه عاقلاندر سفیه جواب داد: فرناز نه! فرهاد مجیدی… بازیکن تیم فوتبال استقلال. خودکشی نکرده… از فوتبال خداحافظی کرده است و قرار نیست دیگر فوتبال بازی کند!
– بازیکن استقلال خداحافظی کرده و این خانم اینجوری بهم ریخته؟ من فکر کردم خدای ناکرده پدری، مادری، خواهری برادری طوریش شده است! عجب! آخرالزمان شده است!
حتی با توضیحات مفصل خانم ابراهیمی در مورد فوتبال، تیم استقلال و بازیکنانش بنده به هیچ وجه توجیه نشدم چرا کسی باید به خاطر بازی نکردن یک بازیکن زانوی غم به بغل بگیرد و گریه کند! به طور کلی فلسفه بازی فوتبال و اینکه بیست و دو نفر آدم عاقل و بالغ به یک شی گرد لگد بزنند و چندین میلیون نفر هم وقت بگذارند وآنها را تماشا کنند همیشه برای من جای اما و اگر داشته و هیچ وقت برایم این مسئله حل نشده است! چه برسد حواشی فوتبال!
با خودم فکر میکردم اگر قرار بود من از دندانپزشکی خداحافظی کنم (که عمرا اتفاق بیافتد) با چه عکس العملی مواجه میشدم!؟ آیا کسی ککش هم میگزید؟ اصلا همین خانم منشی که حقوقش را از من میگیرد این همه برای خداحافظی من ناراحت میشد؟ اگر یک روز در اثر استنشاق جیوه آمالگام سرطان بگیرم و بمیرم یا اینکه به خاطر استرس کاری و مشکلات زندگی خودم را از پنجره مطب به خیابان پرت کنم چه اتفاقی میافتاد… اصلا منشیهایم برایم گریه میکردند!؟
خلاصه اینکه برای من نوعی دندانپزشک ممکن است خداحافظی فرهاد مجیدی از فوتبال مهم نباشد و اصلا خبرش را هم پیگیری نکنم ولی نمیتوانم حسادت خودم را نسبت به امثال آقای مجیدی که منشیهای من برایش اشک میریزند و عزا میگیرند پنهان کنم!
منبع:دندانه