ذکر «سیامک شایان امین» ادام الله بقاه
تذکره الکاندیداها (۱)
آن زاهد آشفته موی، آن سالک پاکیزه روی، آن منتقد در همه احوال، آن گریزان از مال و منال، آنزاده خطه خراسان، مولانا دکتر سیامک شایان، امین بود و نصفش زیر زمین بود.
آوردهاند که در همه حال فک میزد، چندان که پیش از زادن، در سونوگرافیش حیات وی را نه از ضربان قلب بل از تکان خوردن فک تشخیص همی دادندی.
نیز از زمره قلم دوستان بود. در خردسالی سوپ قلم میخورد و در جوانی در نشریات قلم میزد. نقل است که چون زاده گشت به عوض آنکه بگرید، زبان نقد گشود و امور پوشک و قنداق و پستانک را تحلیل کرد؛ چندانکه عارفان و سالکان از تیز بینی وی در شگفت آمدندی.
روزی بر خواجه سعید الدین عسگری، قطب درویشان دندان تراش وارد شد، خواجه بسیار وی را اکرام کرد. حاضران مجلس از خواجه سبب پرسیدند: فرمود چون بر صندلی دبیرخانه جلوس کردم اوضاع چنان منظم! بود که کسی حتی نمیدانست چند دانشکده داریم، چون به جستجو برآمدم شنیدم که تنها مولانا شایان خبر داده است که این تعداد از ۶۰ نیز گذشته است و جز وی کسی بر این اسرار غریب اطلاع نیافته است؛ چندان که بر کتاب ملی ما نیز ترحم نکرد.
آوردهاند که در نظام پزشکی کاندیدا شد، مریدان از وی پرسیدند یا شیخ در خود چه دیدی که میان این مدعیان نامآور گردن افراختی؟
گفت: برخی از اینان وعده چیزهایی میدهند که نه در اختیار ایشان است و نه بر آن قوت دارند، اگر بنا بر گفتن و نتوانستن باشد که من نیز با آنان برابر و بلکه برترم. رسانه دارم در حد مافیا و سخن میگویم در حد بنز و چالش به پا میکنم در حد لالیگا و پشت پرده برملا میکنم و اعتبارم روزافزون است.
صاحبدلی وی را پرسید: ای شیخ! مراد تو از «انتخاب تغییر» بهعنوان شعار خویش چیست؟ شیخ پاسخ داد: همین که من انتخاب شوم خودش بزرگترین تغییر است.
مومن:دندانه