شعر طنز: شعر من بوی دندان میدهد!
دکتر شاهین شهسواری پور
دکتر شاهین شهسواریپور سال هفتاد وارد دانشکده دندانپزشکی شیراز و شش سال بعد از کرمان فارغالتحصیل شدهاست. شعر لطیفی از ایشان را تقدیمتان میکنیم، به این امید که مجموعه اشعار زیر چاپشان زودتر وارد بازار نشر شود.
دندانپزشکباز صبح دیگری آغاز شد
پایبندم من به زنجیر لحاف
حرف حق را گر شنیدن طالبی
«حق نشاید گفت جز زیر لحاف»
خسته از تکرار دورِ زندگی
میکنم سر را درون بالشم
«ده دقیقه دیرتر بیدار شو»
گفت ساعت در جواب خواهشم!
از میان هرچه لذت در جهان
میکنم من خواب خوش را انتخاب
عاشقم بر این سه حرف دلنشین
تختخواب و رختخواب و وقتخواب!
چیست در هر روز، ما را منتظر
جز دویدن، کار کردن، خستگی
من نمیدانم چه نامش مینهید
هر چه هست، این نیست نامش زندگی
من گمانم آدمی بالاتر است
از همین آرایش و کفش و لباس
زندگیهامان شده چرک و کثیف
کهنه و پاره شبیه اسکناس
دل به دریا میزنم امشب دگر
دل مرا با خود به دریا میبَرد
من نمیدانم کجا باید رَوم
موج، هرجا خواست، آنجا میبَرد
بس که ماندم در دهان مردمان
شعر من هم بوی دندان می دهد!
گر که خود را وارهانم زین قفس
بچهها را پس چهکس نان می دهد؟
۹۲/۱۰/۲۱_ شیراز
منبع:دندانه