درس فراموش شده/ اشارهای فشرده به ۲نکته مهجور در نظام آموزش دندانپزشکی
آقای دکتر سندوزی!
در یک گروه صد نفره در نرم افزار وایبر، متشکل از اساتید، پزشکان و دندانپزشکان، بحثی پیرامون ضرورت یا عدم ضرورت آموزش مدیریت مطب در جریان است. میدانم جنابعالی سابقه راه اندازی و تدریس این مقوله را در دانشکده دندان پزشکی مشهد –که خود موسس دانشکده بوده اید- دارید و پس از خدمت در دانشگاه مشهد و بازگشت به تهران، در «موسسه تحقیقات و برنامه ریزی علمی و آموزشی وابسته به وزارت علوم و آموزش عالی» کارشناس و مدیر بودهاید. همچنین، در آمریکا در رشته «بنیان اجتماعی فلسفی آموزش و پرورش» تحصیل نموده و علاوه بر همه اینها، یکی از دندان پزشکان بسیار موفق در حوزه مطب داری هستید که حدود بیست سال پیش محل «گالری-مطب» خود در تهران را برای برپایی موزه دکتر سندوزی به شهرداری تهران اهدا کردید. بدین وسیله از شما تقاضا دارم در خلال یک پیام کوتاه وایبری به این گروه از همکاران، به طور مختصر دیدگاه خود را در زمینه «مباحث مدیریت مطب» مطرح بفرمایید.
با احترام – شکفته راد
درس فراموش شده
اشارهای فشرده به دو نکته مهجور در نظام آموزش دانش دندانپزشکی
در محضر همکاران و اساتید درسی را اندکی وسیعتر و به عمد کاملتر، پس میدهم، امید است مثمر ثمر باشد، نه تکرار مکرر. در چنین فرصت محدود و فشردهای نمیباید مطلب مستدل و کاملی در این باره عرضه کرد، گرچه کتابی در این زمینه میتوان نوشت.
در رابطه با دانش کنونی دندان پزشکی، اخلاق پزشکی، همان وجدان حرفهای گم شده است. این وجدان حرفهای، در دندان پزشکی شرق اندکی کمتر، ولی در غرب، به گونه گستردهای جای خود را به قانون و راههای گذر و گریز از قانون داده و خود مهجور مانده است.
به نظر میرسد، بازگرداندن وجدان حرفهای در ردای فاخر درس اخلاق پزشکی نوین و منطبق با نیاز کنونی جوامع متمدن، میتواند این گریز قانونی از قانون را، به نفع بیماران، به گونه موثری مانع شود. بدیهی است که این درس در کنار دانش جامعهشناسی، مردمشناسی و روانشناسی فرهنگی امروز، باید دگرگون و متحول شود. به گونهای که نسل فن آوری نوآورد جوان برحسب نیازهای روز و دگرگونگیهای حیرت آور تکنولوژی نوین، قادر باشد این وجدان انسانی را به گونهای از فضیلت و مزیت حرفهای به صورتی تدوین و عرضه کند که دانشجو، با رغبت بیاموزد و بپذیرد که در رقابت شدید اجتماعیاش نقش سازنده و پیش برندهای خواهد داشت.
مدیریت، که در گذشته آن را «آیین مطب داری» مینامیدند، در غرب به یاری تکنولوژی نوآورد و اینترنت، گسترش شایسته یافته و به بهره دهی بایستهای رسیده است. این دانش را تبلیغ و تجارت غرب اکنون در اختیار دارد. شاید بتوان گفت که در ایران و نظام آموزشی پزشکی ایران این هر دو مقوله (اخلاق و مدیریت پزشکی) نیازمند برنامه ریزی ویژهای منطبق با نیازهای اجتماعی جامعه دگرگون شده ایران است. بنابراین نکتهای نیست که بتوان تنها به اشارهای اکتفا کرد، نوشت و گذشت. تنها میتوان نوشت که لازم و درخور توجه و نیازمند تدوین برنامهای است.
نگارنده که دانشجوی سالهای ۱۳۲۸ تا ۳۲ دانشکده دندانپزشکی تهران است، به یاد ندارد که چنین درسی را در دانشکده مادر- دانشگاه تهران- که خاستگاه جامعه دندانپزشکی ایران و همچنین دانشکدههای دندانپزشکی کنونی کشور است، گذرانده یا آموخته باشد.
انسان، در مسیر تکاملی ناگزیر و ناگریز انسانیاش، پای بر شانه دیگری و دیگران بسیار مینهد و رشد میکند. به همین دلیل و دلایل دیگر، که جای سخناش اینجا هست ولی فرصتش فراهم نیست، انسان پیش از اینکه حیوان ناطقی باشد، یک موجود اجتماعی بوده و هست. فشرده نوشته شود: موجود اجتماعی برای زیست خود به رابطه و روابط اجتماعی پیچیدهای نیاز دارد. برای حفظ این روابط، رفع این پیچیدگی و ایجاد رابطه مفیدتر، یک نظام مستدل و منطقی را به صحنه آموزش و دانش بشری میآورد که شامل تمام این قوانین و مقررات اخلاقی و اجتماعی تمدن بشری است. این تلاش، برای این هدف است که، ناهنجاریهای دوران توحش انسانی را به هنجارهای آموختنی اخلاق انسانی- اجتماعی بَدَل کند.
مبنای برقراری درسی به نام نامانوس «علم الاخلاق پزشکی و آیین مطب داری» ابتدا در دانشکده پزشکی و سپس در دانشکده دندانپزشکی مشهد نتیجه همین ضرورت بود، که پذیرفته و اجرا شد. بعدها آقایان دکتر اشراقی در دانشکده پزشکی و دکتر رحیم شرمین و دکتر صحافیان – که هر دو از موفق ترینها در مطبداری بوده و هستند- عهده دار تدریس این درس در دانشکده دندان پزشکی شدند. برقراری این درس یک ضرورت و نیاز اجتماعی بوده و هست. نیاز اجتماعی نوعی جبر و اجبار است که میجوشد و میخروشد و خودی مینمایاند. چه کسی چنین کند، مهم نیست. نوعی پای بر شانه دیگران نهادن و گامی فراتر برداشتن است. دیگران کاشتند، ما خوردیم و ما امروز اگر نکاریم دیگران در راه آمدن نمیخورند است.
نتیجه فشرده و ساده اینکه:
نیاز جامعه امروزین هنوز هم یادگیری و به کارگیری وجدان انسانی تعلیم دیده بشری و آشنایی با فضایل انسانی و تجربیات دیگران است. این امری آموختنی است. در غوغای تمدن و تکنولوژی پیشرفته که با فشار بر یک تکمه میتوان هواپیمایی را به کوه زد و جان انسانهای بیشماری را گرفت و یا شهری را با میلیونها انسان دود کرد و به نیستی فرستاد، تنها وجدان و اخلاق در معیت یک راهنما و مدیریت محاسبه شده است که میتواند مانع آن فشار بر تکمه شد.
آیا من اشتباه میکنم؟
سهم گندم آرد نشده پا برجا و توان آرد کردن، بیختن و نانی بر تنور گرم دانش بشری چسبانیدن هم فراهم است. صاحب این نوشته الکش را به میخ زمان نیاویخته از شما به یک اشاره…
امیر اسماعیل سندوزی
کالیفرنیای جنوبی، بهار۱۳۹۴
منبع:دندانه