تجهیزات دندانپزشکی تاج الدین
0 محصولات نمایش سبد خرید

سبد خرید شما خالی است.

داستان دکتر رفتن من

 

بیلی کریستال

ترجمه اشکان نعمت‌پور: بیلی کریستال، کمدین معروف‌ هالیوودی که اکنون ۷۰ سال دارد، داستان طنزی درباره رفتن به دندانپزشکی تعریف کرده که خواندن آن لذت‌بخش است:

 

داستان دکتر رفتن من

 

از زندگی گله زیادی ندارم، نباید هم داشته باشم. فقط توی یه خونه زندگی کرده‌ام، یک زن داشته‌ام، دماغم واقعیه، اسمم رو عوض نکرده‌ام… بیش‌تر دندونام رو هم همین‌طور. دست نخوردن دندونام یکی از دلایل اصلی اینه که زندگی‌ام قشنگه. چون وقتی نزدیک هفتاد می‌شی، باید حسابی مراقب دندونات باشی. این مساله تو خانواده ما موروثیه و من اینو از مادربزرگ ۸۶ ساله‌ام یاد گرفتم.

«سوزی گابلر» دندونای بی‌عیب و نقصی داشت. سفید، قشنگ، بدون حتی یه خال. خیلی هم مراقبشون بود و همیشه اونا رو کنار تختش توی یه لیوان آب نگه می‌داشت. اولین باری که دیدم دندوناش رو از دهن درآورد، توی تخت بود و من هم کنارش نشسته بودم و داشت می‌گفت، چقدر به من افتخار می‌کنه که یکدفعه دست کرد و دندوناش رو درآورد، فک بالا و پایین، کامل، و شلپ، انداخت توی لیوان آب. یک مرتبه مامان‌بزرگ دوست‌داشتنی من شد یه شخصیت کارتونی ۸۶ ساله بی‌دندون.

گمونم گفت:«مراقب دندونات باش بیلی، مراقب دندونات باش»، چون لباش روی هم می‌خورد و یه هوایی از دهنش درمیومد که مطمئن نیستم چی می‌گفت. می‌تونست بگه: «مربا و نون رو بده من، بیلی». شوکه شده بودم. حالم یک کم ناخوش بود. ۳۲ سالم بود ولی به هرحال چیز ناجوریه که یه نوه از مامان‌بزرگش ببینه.
مامان‌بزرگم تموم دندوناش رو از دست داده بود، چون هیچ‌وقت دندونپزشک نرفته بود. راستش، بابابزرگم هم دندون نداشت. گاهی اوقات موقع مهمونی، وقتی شام گوشت بود، دندون مصنوعی اونقدر به لثه‌اش فشار می‌آورد که مجبور می‌شد همونجا سر میز شام دندونا رو درآره، با دست گوشت رو اونقدر ریز و له کنه که بشه قورتش داد. بعد وقتی ما همه داشتیم به این صحنه وحشتناک نگاه می‌کردیم، گوشت «جویده شده» رو توی سس می‌زد، به دهان می‌برد و با قیافه‌ای راضی قورت می‌داد. بعد یه صدای خفه‌ای از خودش درمی‌آورد که معلوم نبود چی می‌گه و مامان‌بزرگم جواب می‌داد: «وقتی دستت پره، حرف نزن!»

لابد الان فکر می‌کنید مراقبت از دندون توی این دوره و زمونه راحت‌تر از ۵۰ سال پیشه، اما نه! این‌طوری هم نیست؛ چون کل تجربه دندونپزشکی تغییر کرده. اون زمانا دندونپزشکی به یه نمایش تکنفره می‌مونست. دکتر دندونت رو تمیز می‌کرد، نشون می‌داد چه جوری مسواک بزنی، خودش عکس می‌گرفت، دندون می‌کشید، خرابی‌ها رو پر می‌کرد، بهت وقت می‌داد و جای پارک ماشین رو ردیف می‌کرد. تنها متخصصی که توی رشته دندونپزشکی وجود داشت، متخصص اورتودنسی بود که وظیفه داشت دوره بلوغت رو نابود کنه. اما الان هر چیزی توی دندونپزشکی یه متخصص داره.
وقتی ۶۵ ساله شدم، تصمیم گرفتم با جرمگیری دندونام، تولدم رو جشن بگیرم. سر وقت رفتم مطب، توی اتاق انتظار مجله ۵ سال پیش رو خوندم تا نوبتم شه و بعد یکی اومد و منو تا اتاق دکتر همراهی کرد. می‌دونید، من آدم خوش شانسی هستم. دندونپزشکی که پیشش می‌رم، آدم خیلی برجسته‌ایه. نفر پنجمه. این رو شنیدین که مثلا می‌گن: «از هر پنج تا دندونپزشک، چهار نفر فلان چیز رو‌ ترجیح می‌دن»؟ دندونپزشک من اونیه که ‌ترجیح نمی‌ده! وقتی ملت می‌فهمن که اون نفر پنجمه، خل می‌شن: «واقعا نفر پنجمه؟ چه شکلیه؟ برا من ازش یه وقت بگیر!»

وقتی دکتر توی اتاق اومد، از من پرسید نخ دندون می‌کشم؟ من هم کاری رو کردم که همه می‌کنن، دروغ گفتم. اونوقت بود که چنگک یه خرچنگ رو که لای دندونم گیر کرده بود، بیرون کشید. بعد از این که از اتاق بیرون رفت، رژه متخصصا شروع شد. نفر اول متخصص جرمگیری بود. یه جوری لباس پوشیده بود انگار پلیس ضدشورش اومده. باید قبول کنید، این ماسک گنده رو صورت بعضی از آدما نمی‌شینه. این به کنار، صدایی که از دهنم درمیومد رو نمی‌تونید تصور کنید، انگار داشت رو دندونام یه چیزی حکاکی می‌کرد. راستش جرم روی دندونای من، جرم معمولی و خشک و خالی نیست، یه جوریه که میشه یه مجسمه «داوود» میکل آنژ رو از توش درآورد.
نفر بعدی تکنیسین عکسبرداری بود، چون حرف خدا غلط می‌شه اگه کسی که جرمگیری کنه، خودش هم عکس بندازه. بعد دندونپزشک عکس به دست اومد توی اتاق، یعنی این که قراره دوباره منو بکشونه مطبش. گفت:«بیلی، یه عصب کشی داری.»
– «الان؟»
– «خب، من عصب کشی نمی‌کنم. باید دکتر جک وو رو ببینی. می‌تونه برای سه هفته دیگه بهت وقت بده.»
تا دکتر دهنش رو باز کرد و گفت دندونم باید عصب کشی شه، دندونم درد گرفت. پرسیدم: «این درد رو چه جوری سه هفته تحمل کنم؟»
– «نه، دردش این‌طوری نمی‌مونه. فردا بدتر می‌شه. ولی من این قرصا رو که از مکزیک خریدم، بهت می‌دم. البته اگه اینا رو بخوری، ممکنه یبوست بگیری. اگه یبوست داشتی، به دکتر آری وایتزمن زنگ بزن.»
– «وضع دندون عقلم چه جوریه؟»
– «الان خوبه. اما اگه خواستی بکشی، دکتر آبرامز بالایی‌ها رو می‌کشه و دکتر‌هانتر پایینی‌ها رو.»
– «پس، خودت دقیقا چه کار می‌کنی؟»
– «خب، من دندون پر می‌کنم، روکش می‌ذارم و کنار استخری که تو پولشو دادی، حالشو می‌برم.»

 

منبع:دندانه

0
دیدگاه‌های نوشته