دفترچهٔ مقدس
در کلینیک ما و خیلی از کلینیکهای کانادا شغلی به نام Treatment Coordinator وجود دارد که شاید بشود نظمدهندهٔ درمان یا هرچه که فرهنگستان پیشنهاد کند آن را نامید. دارنده این شغل در محل کار بنده خانمی چهل و دو سه ساله به نامِ لیزاست. گمان نمیکنم لیزا برای این شغل دورههای خیلی ویژهای را گذرانده باشد. او بیست سال پیش دو سال در دانشگاه دستیاری دندانپزشکی خوانده و سپس در بخش خصوصی مشغول به کار شده است. آنچه او میداند حاصل تحصیلات و تجربهاش در بخش خصوصی است.
کار لیزا این است که صبح تا شب پروندههای بیماران را بررسی کند. نکتههای سوالبرانگیز مالی یا درمانی را یادداشت و برطرف کند. به بیمارانی که روز قبل درمان سختی را از سر گذراندهاند زنگ بزند و مرا در جریانِ سلامتشان بگذارد. با بیمارانی که تازه دیدهایم در اتاق مشاوره بنشیند و در مورد روند درمان به آنها توضیح بدهد. و نهایتن نامههای بیمه را تهیه کند.
اغلب سربهسرِ لیزا میگذارم. حالا بگذریم از اینکه دلرحم است و بیمارانِ اورژانسی را یکطوری در برنامهٔ کاریِ روزانه من میگنجاند و ی کطوری چندساعتی جیم میشود تا چشم تو چشم نشویم و به او غر نزنم بلکه دو سه روزی نیست که او با یک سوال به اتاق من مراجعه نکند.
«حامد! برای این مریض چه کُدی بگذارم؟»
«حامد! نتوانستم در پروندهٔ بیمار بفهمم از چه کُدی میخواهی استفاده کنی؟»
«حامد! ممکن است یکلحظه پای کامپیوتر بیایی رادیوگرافیها را ببینی تا طرحدرمان را تنظیم کنیم؟»
اما ماجرای کُدها چیست. برای من که ده سالی در ایران کار دندانپزشکی کردهام اوایل بسیار گیجکننده و مضحک بود. درست مثل شما که الان مشغولِ خواندنِ این نوشته هستید و گمان میکنید دارم اسنوببازی درمیآورم و فخر میفروشم. شاید هم حق با شما باشد هرچند خیلی راضیترم اگر با هر پیشفرضی این نوشته راهی به سوی سیستم تعرفهگذاری دندانپزشکی در ایران بجوید. بعدها فهمیدم این سیستم چه اهمیتی در کار پرسنل درمانی دندانپزشکی دارد و چقدر در حدِ کتابِ مقدس نزد آنها احترامبرانگیز است.
سیستمِ کدگذاری در واقع سیستم تعرفهگذاریِ «انجمن دندانپزشکان انتاریو» ست و انتاریو پرجمعیتترین ایالت کانادا با حدود چهارده میلیون نفر جمعیت و دو سومِ مساحتِ ایران. تا آنجا که من میدانم برخی از ایالتهای دیگر چنین سیستمی ندارند و همان سیستم علیاصغریِ خودمان اجرا میشود. امیدوارم نبودِ تعرفه در برخی ایالتها را به حسابِ صدورِ فرهنگِ غنیِ آریایی نگذارید چون بههرجهت نظارتی در کار هست و نمیشود برای مثلا یک رادیوگرافی برای بیمار دفترچهٔ قسط تنظیم کرد.
زندگیِ لیزا با سیستمِ تعرفهها میگذرد و هر کُد برای او نشاندهنده یک درمان است. یک کُد خاص (که اغلب پنج رقمی هستند) به او نشان میدهد من دندان مولر اول چپ بالا را اندو کردهام، چهار کانال پیدا کردهام، کانالها باریک بودهاند مجبور شدهام وقت بیشتری صرف کنم و نهایتن یک ترمیمِ چهار سطحیِ کامپوزیت پایان کار بوده است و کدِ خاص دیگری به او نشان میدهد که به بیمار گفتهام به زودی برای کشیدنِ مولر دوم راست بالا که احتمالن نیاز به برداشتنِ بافت نرم و استخوان دارد مراجعه کند. کُدها به او نشان میدهد که برای همان دندان اندو شده پیشنهادِ روکشِ تمامفلز کردهام و پیشبینیام از هزینهٔ لابراتوار همین است. کُدها زبان مشترک من و لیزاست. من به دستیارم جزییات درمان را میگویم او اعداد را وارد میکند و نهایتن ممکن است لیزا راضی نشود و سر و کلهاش افتابی شود.
لیزا اغلب هفتهای یکبار به انجمن دندانپزشکیِ انتاریو یا ONTARIO DENTAL ASSOSSIATION زنگ میزند تا درباره کُدی مشورت کند.
«آیا اگر پیش از روکش ترمیم را عوض کنیم بهتر است از کُدِcore استفاده کنیم یا کدِ ترمیم پنجسطحی؟»
«ما همین امروز یک ریتینرِ ارتودنسیِ فک پایین را که شل شده بود و کس دیگری گذاشته بود با کامپوزیتِ فلو ثابت کردیم. به نظر من کُدِ شما برای شش ترمیم کامپوزیت کوچک افاقه نمیکند. ممکن است لازم باشد برای سال بعد عوضش کنید.»
این بخشی از تماسهای لیزا با انجمن است که باعث شوخیهای من است.
«لیزا جدیدن با انجمن تماس نگرفتی؟»
«لیزا شنیدم کارمندای انجمن رفتهن مرخصی استعلاجی. میگن یکی از کلینیک ما بهشون زنگ میزنه و تو تلفن فوت میکنه.»
«لیزا نمیدونی چقدر کارمندای انجمن از تعطیلاتت خوشحال شدن. میگفتن گوش شیطون کر این تلفن دیگه زنگ نمیخوره.»
اما خودم میدانم چقدر به لیزا در کارم محتاجم. لیزا دفترچه هشتاد و پنج صفحهایِ تعرفهها را در ذهنش دارد. دفترچهای که بسیار دقیق تنظیم شده و در ابتدای هر سال میلادی به روز میشود. یادم هست سالها پیش جناب دکتر فرخزاد تلاش کرده بود چیزی به این شکل طراحی کند. من میخواهم کار ایشان را راحتتر کنم. چرا در مراکز تصمیمگیری مثلا در وزارتخانه یا همان انجمن نمینشینیم نگاهی به این دفترچههای کوچکی بیندازیم که کمتر از صد صفحه ضخامت دارند؟ شاید فقط کافی باشد آنها را ترجمه کنیم و با توجه به درآمد سرانه عمومی قیمت بگذاریم.
درست است که کانادا ترکیب جمعیت متفاوتتری نسبت به ایران دارد و طبقهٔ متوسطی که هر کشوری غبطهاش را میخورد و میشود گفت فاصله طبقاتی چشمگیر نیست اما تا آنجا که من میدانم ضرورتی ندارد حتمن به قیمتی که انجمن دندانپزشکی انتاریو پیشنهاد کرده وفادار باشیم. مثلن دندانپزشکی که سابقهٔ سی ساله دارد و فکر میکند حقش بیشتر از اینهاست میتوان تعرفه خودش را بگیرد اما اگر سر و کارش به بیمه بیفتد خب ناگزیر به پیرویست چون اغلب نهادها این دفترچه را حاصل خرد جمعی میدانند و به آن احترام صنفی قانونی میگذارند در نتیجه کمتر کسی را هم دیدهام از آن عدول کند.
دفترچه طراحیِ خوبی هم دارد. برای جراحی، تشخیص، اندو، ارتودونسی یا هر بخش درمانی دیگری رنگبندیِ مجزا دارد و جزییات بسیاری را شامل میشود که نشان میدهد باریکترین نکتهها هم از نظر دور نمانده است. هر نوع رادیوگرافی، هر نوع درمان جراحی، هر نوع ترمیمی که میشود تصور کند، هر نوع پروتزی که امکان طراحیاش هست و هر نوع درمان ریشهای که ممکن باشد در این دفترچه پیشبینی شده است.
خب البته سیستم کدبندی نیاز به زیرساختهایی هم دارد از جمله بیمههای دندانپزشکی و همچنین نرمافزارهای کامپیوتری. در مورد بیمهها نظری ندارم اما حالا که خوشبختانه همه به تلفن و کامپیوتر مجهزند و مصر هستند از خبرهای داغ تلگرامی جا نمانند خیلی هم بد نیست کامپیوتر و مانیتوری در مطب خود تعبیه کنند و نرمافزاری بخرند و با آموزش نیروها مطبِ خود را به روز کنند. میخواهم بگویم سیستم کدگذاری برای ما حیاتیست چرا که در کلینیکهای شلوغی چون کلینیکِ ما که حدود شصت بیمار در روز آیند و روند دارند کارِ حسابداری، تنظیم عواید و مخارج و همینطور پرداخت حقوق و مالیات بدون نرمافزارها و کُدها تقریبن غیرممکن است. ضمن اینکه اگر بیمار توضیحی بخواهد که اغلب نمیخواهد ما دفترچهٔ انجمن را در دسترس داریم تا به او نشان دهیم و شک او را برطرف کنیم که در حقش اجحاف نکردهایم.
مشاغل زیادی در حرفهٔ دندانپزشکی هست که میتواند در ایران احیا یا بازسازی شود. مدتی پیش دربارهٔ لزوم وجود بهداشتکارها در ایران چیزی در شبکههای اجتماعی نوشتم که همکاران خیلی نپسندیدند. پس خیلی اصرار نمیکنم. اما شک ندارم با مدیریت صحیح و نظارت میشود تحولی در نظام دندانپزشکی ایران ایجاد کرد و حرفههای متعددی در کنارِ آن به وجود میآید که قابل تصور نیست. اما چه کنم که جز نوشتنِ همین خطوط کاری بیشتر از من ساخته نیست. فعلا بروم ببینم این لیزا چه آشی برای من پخته است که دو سه ساعتیست پیداش نیست.
منبع:دندانه