عشق به دندانپزشکی در خونم میجوشد
بازخوانی بخشی از سخنان دکتر شمسالدین تابش در برنامه تلویزیونی تالار تجربه
«تالار تجربه» عنوان مجموعهای ۴۶ قسمتی بود که با همت سازمان نظامپزشکی تهیه و پاییز سال ۹۵ از شبکه چهارم سیما پخش شد. این برنامه گفتگو محور به معرفی چهرههای پیشکسوت حوزه علومپزشکی اختصاص داشت. در هر قسمت این برنامه یکی از پیشکسوتان جامعه پزشکی شامل پزشکان، داروسازان و دندانپزشکان روبروی دوربین قرار گرفت و از خاطرات و تجربیات زندگی حرفهای و شخصی خود گفت.
دندانپزشکانی که در این مجموعه حضور داشتند شامل دکتر ابوالحسن مسگرزاده، دکتر محمدعلی افتخاری، دکتر مرتضی مصفا، دکتر محمدرضا تابش و دکتر عزتاله خامسی بودند.
به مناسبت درگذشت دکتر شمسالدین تابش به بازخوانی سخنان ایشان در سن نود و چهار سالگی، در قسمتی از مجموعه برنامههای تالار تجربه میپردازیم.
آقای دکتر تابش! شما متولد چه سالی در چه شهری هستید؟ قدری از عقبه خانوادگیتان برایمان بگویید.
من پانزدهم شهریور سال ۱۳۰۱ در خانواده تهرانی متولد شدهام. البته به یاد دارم که به نسلهای قبلی من، کرمانشاهی هم میگفتند. برای مثال زمانی که کودکی هفت، هشت ساله بودم، پدربزرگم که سردفتر اسناد رسمی بود را حاجآقا کرمانشاهی صدا میزدند. این در حالی است که فامیل اصلی ما، تابش آل آقا بود و خاندان ایشان به این نام معروف بودند، اما زمانی که شناسنامهها را تعویض میکردند، به ما گفتند نمیتوانیم نام فامیل سه کلمهای انتخاب کنیم و نام ما را تابش فر گذاشتند.
تحصیلات خود را هم در تهران ادامه دادید؟
بله. من به دبستان دولتی فرهنگ در خیابان سیروس که دبستان بسیار منظمی بود رفتم. آن زمان در دوران دبیرستان، دانشآموزان از کلاس سوم، به سه رشته ادبی، طبیعی و ریاضی تقسیم میشدند که طبیعیها، میتوانستند سه رشته داروسازی، دندانسازی و پزشکی را انتخاب کنند. من هم رشته طبیعی را انتخاب کردم و در سن بیست و دو سالگی وارد دانشکده دندانپزشکی تهران شدم.
شما جزو اولین دانشآموختگان دانشکده دندانپزشکی تهران هستید. آن زمان دید جامعه نسبت به این رشته چگونه بود؟
زمانی که من شروع به خواندن دندانپزشکی کردم، مرحوم دکتر حیدر سرخوش که در کشور آلمان دندانپزشکی خوانده بودند، اصرار زیادی میورزیدند که تفاوت دندانپزشکی و دندانسازی را جا بیندازند و همان زمان بود که کلمه دندانپزشک ابداع شد. ایشان همیشه تأکید میکردند که ما در این دانشکده، دندانپزشکی میآموزیم و دندانسازی را تکنسینها میخوانند.
وضعیت بهداشت دهان در آن دوران چگونه بود؟
در آن دوران، من به همراه نه نفر از دوستانم، جامعه دندانپزشکی ایران را تشکیل دادیم و به ثبت رساندیم. ما به مدارس و کارگاهها سخنران میفرستادیم که بهداشت دهان و دندان را آموزش بدهند و کارمان را از آموزش شستوشوی دستان شروع کردیم. برای مثال به مردم میگفتیم دستان آلوده خود را به دهان نبرند و آنان هم ما را مسخره میکردند. در آن دوران کسانی بودند که اصلاً نمیدانستند مسواک چیست و بهداشت دهانشان در حدی بود که لثههایشان عفونت میکرد و از استخوان فک جدا میشد. آنان فکر میکردند دندانشان در لثه قرار دارد و به خاطر از بین رفتن لثه، لق میشود و نمیدانستند دلیل این اتفاق تحلیل رفتن استخوان فک است، البته همین الآن هم معاونینی در وزارت بهداشت حضور دارند که این را نمیدانند!
یکی از ویژگیهای شاخص شما، احترام به بیمار است. چگونه این موضوع را در کار خود لحاظ میکردید و در این زمینه چه توصیههایی دارید؟
من همیشه برای بیمار احترام زیادی قائل بودهام و پزشکانی که بلافاصله و بدون داشتن شناخت کامل از بیمار، برای او نسخه مینوشتند را نکوهش میکردم. به شخصه به یک بیمار، یک ساعت وقت معاینه میدادم که بتوانم او را بشناسم و متوجه شوم چه عوارضی دارد. برای مثال آیا هرگز درد مفصلی داشته است؟ در خانوادهاش چه بیماری از همه بیشتر دیده شده و رفتگانش بیشتر از چه بیماری از دنیا رفتهاند؟ دلیل این کار هم این است که بیمار مشتری نیست که به من سفارش بدهد که این دندانش را پر کنم و برای آن یکی روکش بگذارم و من هم هر چه او میگوید انجام بدهم.
بنابراین تعریف شما از اخلاق پزشکی چیست؟
اخلاق پزشکی یعنی قبل از اینکه به شرایط بیمار نگاه کنیم، او را به چشم یک انسان ببینیم. چرا که ما کاسب نیستیم و پزشکیم. البته کاسبان بسیار انسانهای شریفی هستند که میخرند و میفروشند، اما پزشکان چنین نیستند. وظیفه آنان این است که بیماران را به بهترین وجه معاینه کنند و هیچ نکتهای را در مورد آنان از نظر دور ندارند. چرا که با روح و روان آنان سر و کار دارند.
باید بگویم عشق به شغلم در خون من است و اگر دنیا را به من بدهند، آنقدر لذت نمیبرم که ببینیم بیماری که دندانش آبسه کرده بوده و از درد اشک میریخته است را از رنج رهانیدم.
منبع:دندانه