مدیریت مطب و کلینیک/ یادداشت اول: در کجای جهان ایستادهایم؟
دکتر شهاب دانشور
به عنوان دندانپزشکی که در دانشگاههای داخلی درس خوانده و در حال حاضر در حال ادامه تحصیل در رشتههای علوم انسانی در خارج از کشور است، متوجه شدهام که رویکردهای کل نگر، منطق شناخت بیماری، فلسفهٔ درمان، اقتصاد سلامت، اخلاق زیستی و در کل روشهای حل مسأله به دانشجویان رشتههای پزشکی تدریس نمیشود و اگر هم در خلال درسها گریزی به آنها زده شود، زیر بار انبوهی از اطلاعات بیولوژیک دفن شده و فقط در هنگام برخورد با مشکلات، نبود دانش و مهارتهای مربوط به علوم انسانی گریبان پزشکان و دندانپزشکان و دیگر همکاران را میگیرد.
متأسفانه انجمنهای تخصصی و عمومی دندانپزشکی نیز توجه چندانی به افزایش دانش و مهارت دندانپزشکان در این زمینهها ندارند و تمام نظر و نگاه خود را به تکنیکها و روشهای درمانی معطوف کردهاند. حال آنکه اگر یک دندانپزشک توانایی اعمال بهترین روشهای درمانی و پیچیدهترین پروتزها و ایمپلنتها را داشته باشد، ولی نتواند بیمار را به خوبی توجیه کرده و روند درمانی، عواقب مثبت و منفی آن و دیگر مسایل حاشیهای را به بیمار تفهیم کند، بیمارش را از دست خواهد داد و یا حتی با شکایت و ناراحتی او مواجه خواهد شد.
دندانپزشکان که روزگاری تصور میکردند، شغلی بیخطر و در امان از تندبادهای بازار دارند، پس از فارغالتحصیلی سالانه ۱۵۰۰ دندانپزشک و افزوده شدن هزاران دندانپزشک جوان به بازار به این درک مشترک رسیدهاند که بازار کار به آن «داغی» که فرض میشده، نیست! و دیگر نمیتوان فقط با باز کردن یک مطب در هر کجا و ارائه خدمات دلخواه به سودهای کلان و رویایی رسید. بسیاری از دندانپزشکان با ادراک این نکته به سوی کار در کلینیکهای کوچک و بزرگ کشیده شده و زندگانی ساده تری را برگزیدهاند. آنها در این روند بدل به یک کارگر صرف شدهاند که رابطهاش با ابزار تولید فقط کار است، اما به واسطهٔ مهارت بالا هنوز توانایی چانه زنی خود را حفظ کرده ولی از سرنوشت محتوم کارگران برخوردار است. به چه معنی؟ یعنی به محض پایان گرفتن نیروی کار و یا برخورد با یک سانحه و مشکل، کار دندانپزشک نیز از دست میرود و همان آب باریکه نیز خشک میشود.
تأسیس مطب نیز امری پرمخاطره است. اکثر دندانپزشکان از سرمایه چندانی برخوردار نیستند و نمیتوانند همین سرمایه اندک را با ریخت و پاش به هدر بدهند و از آنجا که همین سرمایه اکثرا از طریق وام و قرض به دست آمده است، این همکاران نمیتوانند برای بازگشت سرمایه چندان صبر کنند و باید در اسرع وقت به سوددهی برسند.
به راستی چه باید کرد؟
تنها راه حل ممکن آموختن علم مدیریت و به کار بستن آن است. مدیریت به معنای به انجام رساندن کارها از طریق دیگران است. و این رویکرد نیاز به آموزش و آموزاندن دارد. برای بسیاری از مسایل از پیش میتوان تصمیم گرفت و آموخت و در بسیاری از موارد نیز باید در لحظه تصمیم ساخت و راه حل به دست آمده را بدل به رویه کرد.
اما برای آموختن علم مدیریت در زمانهای که زمان بزرگترین دغدغهٔ ممکن است، از کجا باید شروع کرد؟
علم مدیریت همچون دیگر انواع علوم مبتنی بر شناخت دقیق و روشمند است. دقت و روشمندی در علوم انسانیگاه مهمتر از ابطال پذیری و تجربه پذیری است. به این معنا که شناخت از نتیجه و آزمون مهمتر است و قابل اتکاتر. اگر بخواهم واضحتر بگویم، موقعیتهای انسانی آنچنان پیچیده هستند که شناختن آنها در هر زمان و مکان و توسط افراد مختلف، متفاوت است به همین دلیل امکان بازتکرار آن به همان شرایط قبل کمتر ممکن است، با این حال اگر شناخت بر اساس روش قاعدهمند و منظم صورت گیرد، امکان نزدیک شدن علمی به موضوع و یافتن راه حل برای آن میسر میشود.
پس اگر شناخت را مهمترین نکته در علم مدیریت به حساب بیاوریم، در ابتدا باید قوای شناختیمان را تقویت کنیم.
شناخت از کجا شروع میشود؟
این درست که شناخت در ذهن ما وجود دارد و ما از طریق قوای عاقله یا سوژهٔ شناسا به شناخت نائل میشویم. ولی نباید فراموش کرد که این سوژه شناسا، خود اولین جایگاهی است که باید زیر ذره بین قرار بگیرد و لایههایش از یکدیگر باز شوند تا تاریک و روشنای ذهن و تواناییها و ناتواناییهای آن در سیر شناخت، مورد بازشناسی قرار بگیرد.
پس اولین قدم در شناخت، شناختن خود است. پاسخ به این سوال که من کیستم و کجا میخواهم بروم مهمترین سوالی است که یک مدیر باید از خود بپرسد. در کتابهای مدیریت دندانپزشکی ده سوال وجود دارد که با پاسخ به آن میتوان تا حدودی به خصوصیتهای ذهنمان آشنا شویم و ببینیم که آیا ما از این توان برخورداریم که مدیریت یک کسب و کار کوچک (یعنی مطب) را به عهده بگیریم و یا باید به یک زندگی کارگری (اگرچه با درآمد بیشتر ولی با همان میزان ناامنی) بسنده کنیم. این سوالات دهگانه به شرح زیرند:
۱) آیا فردی منظم و خودکار هستید؟ آیا بدون اینکه نزدیکان به شما فشار بیاورند، کارها را دنبال میکنید؟ آیا کوهی از قبضهای پرداخت نشده و اخطارهای بانک برای پرداخت قسط عقب افتاده روی میزکار شما وجود دارد؟ آیا برای اقدام به تعمیرات منزل مداوم بهانه میتراشید و آنها را به تأخیر میاندازید؟
۲) آیا کنشگر و فعال هستید یا اجازه میدهید که همه چیز طبق روال پیش برود؟ آیا تابه حال تغییری را در وضعیت اداره ساختمان مسکونی خود پیشنهاد کردهاید؟ آیا تابه حال از «مکانهای همیشگی» و «غذاهای همیشگی» خود دور شدهاید؟ آیا اگر امری شما را ناراحت کرده برای تغییر آن تلاش کردهاید؟
۳) آیا پشتیبانی بیقید و شرط خانواده را دارید؟ آیا در معرض ازدواج و یا خدای ناکرده جدایی قرار دارید؟ آیا به تازگی از خانواده مستقل شدهاید؟ آیا در صورت ایجاد مشکلات مالی کسی از نزدیکان به یاری شما خواهند آمد؟
۴) وقتی تحت فشار هستید، چگونه مسائل را حل میکنید؟ آیا فریاد میکشید و ظرفها را به زمین میکوبید. (لبخند نزنید! همه از این لحظات داشتهاند!) یا شروع میکنید دیگران را مقصر شمردن؟ آیا آرامش خود را حفظ میکنید و تلاش میکنید به جای مقصر، راه حل را پیدا کنید؟
۵) آیا آمادگی کار در هفت روز هفته را در صورت نیاز دارید؟ آیا مسولیتهای دیگری دارید که حتمن توجه و زمان شما را میطلبد؟ آیا کار از صبح تا شب شما را کلافه و از خود بیگانه میکند و یا شما برای پرداخت قسطها و قبضها حاضرید مثلا صبحها در کلینیک و عصرها در مطب خودتان مشغول باشید؟
۶) آیا شخصیت رهبری دارید یا شخصیت تابع و پیرو؟ آیا در مدرسه دیگر دوستان را به تیم خود دعوت میکردید و یا به تیمی میپیوستید و یا اصلا به هیچ تیمی راهتان نمیدادند؟ آیا بچه رام و سربهزیری بودید و یا کار خودتان را حتی به رغم مخالفت خانواده پیش میبردید؟
۷) آیا در صورت نیاز میتوانید تصمیمات سریع بگیرید؟ و یا همواره تصمیمات مهم را به تأخیر میاندازید؟ آیا وقتی برای خرید میروید دقیقا میدانید که چه میخواهید و یا تازه پس از قرارگرفتن در موقعیت تصمیم میگیرید؟
۸) آیا سرسخت هستید یا سریع تسلیم میشوید؟ آیا سریع ناامید میشوید؟ آیا در برابر چالشهای زندگی خود را میبازید و یا پس از یک دوره کوتاه خود را از نظر روانی جمع و جور کرده و دوباره به روال عادی برمی گردید؟
۹) آیا از اشتباهات قبلی درس عبرت میگیرید؟ آیا مداوم در ارتباط با دیگران شکست میخورید؟ آیا ازدواج و یا دوستیهای مکرر دارید؟ آیا همواره فکر میکنید که دوستانتان در حق شما بدی کردهاند و شما قربانی موقعیتهای زیادی هستید؟
۱۰) آیا از سلامتی مطلوبی برخوردارید؟ همه میدانیم که کار دندانپزشکی کار انرژی بر، ضد ارگونامی و پراسترسی است. آیا شما آمادگی بدنی و ذهنی لازم برای انجام اعمال دندانپزشکی را دارید؟ آیا به ورزش خاصی مشغول هستید و یا سبک زندگی ناسالمی را در پیش گرفتهاید؟
سوالهایی که در بالا آمد در حقیقت خلاصهای از آن چیزی است که باید دربارهٔ خود بدانیم. این شناخت حداقلی از خود نقاط ضعف و قوت ما را آشکار میکند و باعث میشود که ما حداقلی از پیش آگهی prediction را از وضعیت خود داشته باشیم و به اصطلاح بیگدار به آب نزنیم. اگر جواب ما به سوالهای بالا اکثرا منفی است ترجیح با آغاز نکردن سرمایه گذاری بر روی مطب شخصی است. زیرا با توجه به خصوصیت روانیمان، چندان آمادهٔ آغاز به کار مستقل نیستیم. البته در صورت منفی بودن وضعیت، نباید ناامید شد. زیرا سوالات بالا در حقیقت به ما یک برنامه تفصیلی میدهد تا برخی از خصلتها را در خودمان تقویت کنیم. این کار نه تنها به موفقیت ما در کار، بلکه به کامیابی ما در زندگی شخصی کمک میکند… حق این است که زندگی جویی جوینده است رزمنده با خزهها و جلبکها…
منبع:دندانه