تجهیزات دندانپزشکی تاج الدین
0 محصولات نمایش سبد خرید

سبد خرید شما خالی است.

نگاهی به القاب دندانپزشکان دوره قاجار

نگاهی به القاب دندان‌پزشکان دوره قاجار

 

مسنن‌السلطنه و فک‌الممالک!

سعید میرسعیدی
دندان‌پزشک و پژوهشگر تاریخ

پزشکان در دوره قاجار همواره القاب فاخر داشته‌اند. سلطان‌الحکما، حکیم‌الممالک، فخرالاطبا، معتمدالاطبا، ناظم‌الاطبا و ملک‌الحکما، لقب‌هایی از این دست‌اند. اما دو مورد جالب می‌بینیم که ناصرالدین شاه قاجار به دندان‌پزشک خود نیز به رسم تشریفات آن روزگار لقب اعطا کرده است.

دکتر هیبنت سوئدی یک سال پیش از قتل ناصرالدین شاه، پس از حدود بیست و پنج سال خدمت در دربار در سال ۱۳۱۲ قمری از سوی شاه لقب جالب و قابل توجه «مسنن السلطنه» گرفته است.۱ احمد هاشمیان در نوشتار «استخدام اولین دندان‌پزشک اروپایی در سال۱۲۹۳ ه.ق. و پایه‌گذاری دندان‌پزشکی نوین در ایران» به این مسأله اشاره کرده است. این مورد به خوبی می‌تواند نشانگر وضع القاب در آن دوره و ارتباط‌شان با شغل و خدمت اشخاص باشد.

لقب و لقب‌بازی در آن دوره بسیار معمول بوده است. لازمه دارا شدن لقب، پیشکش به شاه و بزرگان بوده و این روش ممر درآمد بسیاری از درباریان و پیرامونیان شاه بوده است. البته نمی‌دانیم موسیو هیبنت خان مسنن‌السلطنه نیز آیا از همین راه وارد شده است یا خیر! شاه البته در خاطراتش با وجود اشاره‌های فراوان به این دندانساز، هرگز به لقب مسنن‌السلطنه اشاره نکرده و حکم، فرمان یا اعلانی هم مبنی بر اعطای رسمی این لقب دیده نشده است. اعتمادالسلطنه در کتاب «الماثر و الآثار» بارها از موسیو هیبنت نام برده است اما در سال‌های ۱۳۰۶ و ۱۳۰۹ قمری هرگز از لقب مسنن‌السلطنه استفاده نکرده و او را «مسیو هیدنه خان دندانساز» نامیده است. این تاریخ‌نگار دربار قاجار اما در شرح مناصب سال‌های ۱۳۱۱ و ۱۳۲۴ قمری از او به عنوان «مسیو هیبنت خان مسنن‌السلطنه دندانساز مخصوص» نام برده است. این نشان می‌دهد لقب یادشده احتمالا در سال‌های ۱۳۱۰ یا ۱۳۱۱ قمری اعطا شده است.۲

به این دندانساز فرنگی و لقبش اما در منابعی گوناگون، البته گاه با کنایه اشاره شده است. قهرمان میرزا سالور در کتاب «روزنامه خاطرات عین‌السلطنه» در این‌باره می‌نویسد «لقب‌های زیاد داده‌اند و حال آنکه یک ماه قبل در روزنامه اعلان مفصلی کردند که لقب و مناصب موقوف مگر به بعضی شرایط که درج شده بود که هرگز در ایران صورت نخواهد گرفت. تا حال صد مرتبه این طور اعلان کرده‌اند. این مساله خلاف و محض غرض نیست. هر کس روزنامه‌جات را دیده باشد و کتب سالنامه داشته باشد ملاحظه کند معلوم می‌شود. مثلا «هنبت» دندانساز که مدتی است در ایران و خدمت شاه می‌باشد لقب مسنن‌السلطنه گرفته. «هنبت» اهل سوئد است… خیلی حکایت است. خوب است سایر دندانسازها را هم این قسم لقب بدهند و یقین دارم خواهند گرفت، رباعیات‌السلطنه، تواجدالسلطنه و غیره و غیره».۳ این تاریخ‌نگار دوره قاجار در جایی دیگر باز می‌نویسد «القاب تازه که داده شده یکی مقبل‌السلطنه، دیگری وثوق‌الدوله، صدق‌الملک، مسنن‌السلطنه. بحمد الله تمدن ما در این قلیل‌ مدت از ژاپن گذشته. چیزی که بلد هستیم لقب و منصب دادن [است]».۴
لقب مسنن‌السلطنه بسیار مشهور بوده و بیش‌تر، از این دندانساز بدین نام یاد کرده‌اند. یارمحمدخان سهام‌الدوله بجنوردی در کتاب سفرنامه خود که دستاورد دو سفر به تهران در سال‌های ۱۳۰۷ و ۱۳۱۲ قمری بوده، نوشته است که در هر دو سفر به دکتر هیبنت برای ساخت دندان مصنوعی مراجعه کرده است «سه ساعت از دسته گذشته رفتم منزل مسنن‌السلطنه مسیو هنیت خان دندانساز. سفارش دادم دو دهن دندان بسازد… چهار ساعتی رفتم منزل مسنن‌السلطنه که مسیو هنیت دندانساز باشد. دندانهای سفارشی من را ساخته بود. امتحان کرده برگشتم منزل».۵ نکته قابل توجه این که او نیز در سفر نخست لقب مسنن‌السلطنه را هیچ جا به کار نبرده و البته در سفر دوم دو بار به این لقب اشاره کرده است.

دو منبع دیگر، از دندانساز مخصوص شاه که احتمالا همین دکتر هیبنت بوده است، با لقب‌های «فک‌الملک» و «فک‌الممالک» هم نام برده‌اند. ناصرالدین شاه گویا پیش‌تر به طنز و شوخی این لقب را به او داده بوده است. هانری رنه دالمانی، جهانگرد فرانسوی در کتاب «سفرنامه از خراسان تا بختیاری» چنین روایت کرده است «شب نایب چاپارخانه نزد ما آمد و برای سرگرم کردن ما داستان دندانساز ناصرالدین شاه را که یکنفر سوئدی بود برای ما نقل کرد: داستان دندانساز شاه؛ او گفت: ناصرالدین شاه بشوخی و تفریح میل زیادی داشت و بجراح دندانساز خود لقب فک‌الملک داده بود، البته هرکس چنین لقبی را می‌شنید بی‌اختیار خنده میکرد ولی این لقب برعکس سایر القاب چندان بی‌مناسبت نبود».۷
سیروس سعدوندیان در نوشتار «بقال‌بازی، دوشاب‌الملک، تیاتر کریم شیره‌ای (نوگستری بحثی چند ده ساله)» نیز منتقدانه می‌نویسد «تعدد، تکرر، و تشابه القاب‌ چندان بالا گرفت که گاه خود ناصرالدین شاه، به جد یا به هزل‌، در‌ اختراع‌ و اعطای‌ القاب غریب می‌کوشید؛ از‌ همین‌دست‌ است اعطای لقب فک‌الممالک به جراح‌ دندانساز خود».۷

البته بعدها در اوایل دوره پهلوی با رواج دندان‌پزشکی و دندان‌سازی نوین و پیدایش مطب‌ها و محکمه‌ها، برخی برای تبلیغ، القاب ساختگی و مشابهی را برای خود جعل می‌کردند و روی تابلوهایشان می‌نوشتند؛ البته واضح است که این لقب‌ها رسمیتی نداشته‌اند. جعفر شهری در کتاب «طهران قدیم» در این‌باره روایتی دارد «تعریف‌هایش سر زبانها افتاد و جنس دندانهای مصنوعی و لثه آن که از صدف و مواد میباشند و معرفی‌های پسندیده از آن تا اندک‌اندک مورد قبول قرار گرفت و دندانسازهائی با تابلوهای (مسنن) و (سنایا) و (مسنن‌السلطنه) و (مسنن‌الملک) و مانند آن پا بعرصه وجود نهادند».۸ همچنین در کتاب «روزنامه خاطرات سیدمحمد کمره‌ای» چندین بار درباره شخصی با لقب مسنن‌الدوله سخن رفته است که معلوم هم نیست آیا آن هم از لقب‌های درباری بوده یا لقب‌های کوچه و بازار که به عنوان نام افراد شهرت می‌یافته است.۹

اعطای لقب به طبیبان فرنگی در دوره قاجار، تنها به دندان‌پزشک ویژه شاه منحصر نمی‌شد. به جز لقب‌های دندان‌پزشکان، درباره لقب‌های درباری و ایرانی اعطا شده به خارجیان، یک نمونه دیگر نیز در دربار ناصری دیده می‌شود. شاه به پزشک فرنگی ارمنی‌الاصل خود لقب عمادالاطبا داده بود. حسین شهیدی مازندرانی در کتاب «سرگذشت تهران» در این‌باره نوشته است «بکمز یا بگمز پزشکی بود از ارامنه اسلامبول که به ایران آمده، مسلمان شد و نام خود را محمدحسن گذاشت و در تهران مشغول طبابت شد. بکمز در ذیقعده سال ۱۳۰۵ (ه. ق)، که ناصرالدین شاه به ییلاقات مازندران سفر کرد، ملقب به عمادالاطبا گردید».۱۰ عبدالله مستوفی نیز در کتاب «شرح زندگانی من» از آن طبیب چنین یاد می‌کند «از همه آنها بکمز (عماد الاطباء) بود که مسلمان شده و اسم اسلامی او محمدحسن بود».۱۱

 

منابع و مآخذ
۱- هاشمیان احمد. استخدام اولین دندان‌پزشک اروپایی در سال۱۲۹۳ه.ق و پایه‌گذاری دندان‌پزشکی نوین در ایران. گنجینه اسناد. بهار و تابستان۱۳۸۲. شماره ۴۹ و۵۰
۲- اعتماد السلطنه محمدحسن خان، الماثر و الاثار، چاپ سنگی
۳ و ۴- عین‌السلطنه قهرمان میرزا سالور. روزنامه خاطرات عین السلطنه. به کوشش مسعود سالور و ایرج افشار. تهران: نشراساطیر. ۱۳۷۴. ج۱. ص۶۳۵ و ۶۳۷
۵- سهام‌الدوله یار محمدخان. سفرنامه‌های سهام الدوله بجنوردی. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی. ۱۳۷۴. ص۱۱۴ و ۱۱۸
۶- دالمانی هنری رنه. سفرنامه از خراسان تا بختیاری. ترجمه فره وشی. تهران (ابن سینا- امیرکبیر) ۱۳۳۵. ص۶۰۶
۷- بقال بازی، دوشاب المک، تیاترکریم شیره‌ای (نو گستری بحثی چند ده ساله) سعدوندیان، سیروس؛ مجله: تئاتر. پاییز و زمستان ۱۳۶۹- شماره ۱۱ و ۱۲
۸- شهری جعفر. طهران قدیم. چاپ دوم. تهران: معین.۱۳۸۶. ص۱۱۶
۹- روزنامه خاطرات سید محمد کمره ای. به کوشش محمدجواد مرادی نیا. تهران: نشر و پژوهش شیرازه، ۱۳۸۲
۱۰-شهیدی مازندرانی، حسین. سرگذشت تهران. تهران: راه مانا: دنیا، ۱۳۸۳. ص۱۹۸
۱۱- مستوفی عبدالله. شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجار. چاپ پنجم. تهران: نشر زوار، ۱۳۸۴. ج۱. ص۵۲۸

 

منبع:دندانه

0
دیدگاه‌های نوشته