چرا ما قادر به تغییر مسیر و اصلاح امور در حوزه دندانپزشکی نیستیم؟
باید نگاهمان را تغییر دهیم
دکتر محمد جعفر اقبال
استاد دانشکده دندانپزشکی شهید بهشتی
این سؤال که با توجه به تغییرات صورت گرفته در رأس وزارت بهداشت و کمبود احتمالی بودجه در سال آینده و مسائل مبتلا به سیاسی و اقتصادی دورنمای دندانپزشکی ایران را چگونه میتوان تصور کرد، سؤالی بسیار پیچیده و تنیده با مسائل زیاد مدیریتی، اجتماعی است.
بنده اصلاً نمیخواهم که نسبت به آینده بدبین و ناامید باشم و تلاش میکنم اگر یک علامت منفی در دانشگاه و حتی اجتماع ببینم، برگردم و دقت کنم و علامت یا علائم مثبت را هم پیدا کنم و در کفه دیگر ترازو بگذارم تا ناامیدی مستولی نشود، اما از طرف دیگر درست و به جا ندیدن موارد و مسائل گمراهی میآورد و آرامش در گمراهی نهتنها درست و حقیقی نیست بلکه سرانجام خوبی ندارد. برای پاسخ به این پرسش در ذهن خودم شرایط سی سال دانشکدههای دندانپزشکی، انجمنها، فارغالتحصیلان و غیره را مرور کردم و از خود پرسیدم اکنون که در پایان سال ۱۳۹۷ هستیم چند مسئله و مشکل از دندانپزشکی اعم از آموزش و پژوهش، صنف فارغالتحصیلان، تعداد غیرمعقول دانشکدهها و غیره را از سال ۹۲ حل و فصل کردهایم و با خیال راحت به سراغ انجام کار جدید یا حل مشکل قبلی رفتهایم.
آیا در تأمین و جذب استاد و هیات علمی مشکل را حل کردهایم یا گرهها افزونتر و مشکلات بیشتر شده است؟ آیا تعداد دانشکدهها را کاهش دادهایم و یا بنا و برنامهای برای حل این مشکل داشتهایم؟ آیا در اشتغال و افزایش انگیزه و نگهداری جوانان دانشمند در کشور برنامه داشتهایم و یا توفیقی در این موارد حاصل شده است؟ نمیخواهم منفی بنگرم و منفی ببافم. از حضور بسیار باارزش اساتید بزرگ دانشمند و دلسوز در دانشکدهها آگاهم. از تلاش و ایثار بزرگان و جوانان ارجمند در انجمنها نیز کم و بیش خبر دارم، اما در مجموع و به صورت کمَی تصور نمیکنم اشکالات مهم و بزرگ در حال رفع و حل و فصل باشد. همیشه این سؤال برایم مطرح است و دوست دارم در این نوشتار این سؤال را مطرح کنم که چرا این چنین است؟ چرا ما قادر به تغییر مسیر و اصلاح امور نیستیم؟ آیا جبر تاریخی و فضای حاکم ما را در اصلاح امور ناتوان کرده است؟ آیا دردها و مشکلاتی که بدنه اجتماع دندانپزشکی با آن دست به گریبان است دیده و درک میشود؟ آیا دیدگاهها و نظرات مقامات مسئول در وزارت بهداشت به ما منتقل میگردد و دندانپزشکان از آن آگاهی دارند؟ آیا بازار نقد رونق دارد یا نفی بر نقد غالب است؟
من خواستم با طرح چند مسئله و پرسش به این سؤال پاسخ دهم و دوست دارم به طور مختصر این چند مطلب را نیز اضافه نمایم. شرایط اقتصادی تحریم همراه با شرایط اجتماعی فعلی که بیانگیزگی و انفعال به آن اضافه شده کار را در همه عرصهها و حوزهها مشکل کرده است. اگر سال ۹۲ شصت و شش دانشکده نوپا و بیحساب داشتیم، الآن دانشگاهها و دانشکدههای ما علاوه بر مشکلات قبل در تنگنای اقتصادی و بدهکارند. (برای حفظ جنبه احتیاط کلمه ورشکسته را نیاوردم.) اگر قبلاً گزینش اعضاء و هیات علمی از مجرای غیر علمی و اصولی میگذشت، در طول این سالها هیاتهای تعیین کننده فربهتر و مقتدرتر به کار جذب مشغولاند. هر روز دم از استقلال دانشگاهها میزنیم، اما هر ساعت و هر روز از استقلال آنها میکاهیم.
نمیخواهم حالت نق زدن و گله داشته باشم و اینقدر میدانم که بیان این مسائل خوشایند مراکز قدرت نیست، اما نمیتوانم نگویم من و حدود چهل نفر از همکاران، کلیه دستیاران و کارکنان، هر روز صبح به دانشکدهای پا میگذاریم که باید از طریق مردمک چشم و چهره شناسایی شویم و ورود و خروجمان کنترل شود. همیشه از خودم میپرسم این چه رسمی است؟ فکر و نگاهی که پشت این روش است چیست؟ متعلق به کیست و ما را به کجا میبرد؟ اگر من کارمند یک سیستم اطلاعاتی و امنیتی بودم یا مهندس و کارگر کارخانه اسلحهسازی بودم این کار موجه بود، اما حقیقتاً دانشگاه جای چنین روشها و اعمالی است و اگر باشد حاصل آن چیست؟
این یک مثال ساده بود. من بهعنوان شخصی که با شوق به کار معلمی اشتغال دارد، هر روز در گروه خودمان چهره مظلوم و نجیب همکار جوانی را میبینم که با طی همه مراحل قانونی اشتغال به کار برای گذراندن تعهدات و کارها، هنوز بلاتکلیف است و دانشگاه یا کارش را انجام نمیدهد یا قادر به انجام نیست. از مقامات عالی میپرسم آیا شما برای فرزندان دلبندتان چنین راه و رسمی دارید و میپسندید؟ آنوقت ما چه انتظاری از کار و بازده داریم؟ با کمال تأسف و در قیاس با سالهای گذشته، من تصور میکنم با انباشته مسائل و مشکلات روبرو هستیم و در جهت حل آن یا نمیخواهیم یا ناتوانیم. باید نگاهمان را تغییر دهیم.
نکتهای که لازم میدانم اضافه کنم این است که طبیعی است مدیریت وزارتخانهای با حجم چند ده هزار میلیارد به هر حال مشکل است. امیدوارم جناب آقای دکتر نمکی بتوانند با سیاست و کیاست امور را سر و سامان دهند یا لااقل از پراکندگی و انحراف بیشتر جلوگیری نمایند. من به دو جهت این امیدواری را دارم. اول اینکه ایشان در مسائل بهداشتی دانا و پرسابقهاند و دوم اینکه اقتصاد سلامت را خوب میدانند و در طول دوره آشنایی حلم و متانت شایستهای در ایشان دیدهام که شرط اصلی و لازم چنین مقامی است. برای ایشان توفیق آرزو میکنم با این قید که در شرایط بسیار بدی سکان این کشتی به ایشان سپرده شده است.
منبع:دندانه