چند نکته درباره کاشت ایمپلنت به شکل flapless
دکتر رضا ملا
متخصص بیماریهای لثه و ایمپلنت
نکاتی رو برای انجام کاشت ایمپلنت به شکل flapless مرور میکنیم:
برای مرحله انتخاب بیمار مهمترین مسئله ارزیابی دقیق از available bone برای کاشت ناحیه است.
در این ارزیابی نکته کلیدی تعیین دقیق عرض استخوانی در ناحیه اینترست درمان هست که به طور معمول و به شکل دقیق با تهیه cbct حاصل میشود.
اگر کار کاشت ایمپلنت رو به تازگی شروع کردید از کاشت flapless اجتناب کنید و زمانی هم که این درمان رو شروع کردید حتما با تکیه بر cbct پیش بروید.
ارزیابی از عرض استخوانی روشهای دیگری هم دارد:
همچون bone sounding توسط سوند مدرج تحت بی حسی که در این روش میتونید ضخامت بافت نرم رو به دست بیارید و با کم کردن این میزان از ضخامت کلی ریج ناحیه بی دندان به تقریبی از عرض استخوانی برسید.
همچنین استفاده از bone caliper یا کولیس استخوان روش دیگری برای ارزیابی دقیقتر عرض استخوانی هست.
شرکت جویا نمونه هایی از این محصول رو با قیمت مناسب و کارکرد مطلوب ارایه میدهد.
لازم به ذکر است که در دو روش اخیر اندازهگیری علاوه بر بخش کرستال ناحیه بیدندانی باید در نقاط آپیکالیتر کرست هم انجام بگیره تا از کفایت عرض در نواحی میانی و آپیکالی ایمپلنت هم اطمینان حاصل شود.
این نکته رو هم اضافه کنم که در کاشت flapless حتی در شرایطی که cbct هم تهیه شده انجام bone sounding حائز اهمیت هست چرا که:
۱. بسیاری مواقع ممکنه ضخامت بافت نرم باکال و لینگوال یکسان نباشه و نیاز باشه تا محل نفوذ دریا استارتر متناسب با این ضخامت مدیفاید شه
۲. برای محاسبه طول دریلینگ لازمه تخمینی از ضخامت بافت در راس ریج داشته باشید مثلا اگر ضخامت بافت حدود ۲ میلیمتره و کاشت ایمپلنت با طول ۱۲ مد نظرتون باشه لازما از دریل با طول ۱۴ برای دریلینگ استفاده کنید.
اما به هر شکل که اندازه گیری رو انجام بدهید باید در نظر داشته باشید که اگر کاشت فلپلس ایمپلنتی با عرض ۴ مدنظرت شماست حداقل available bone با عرض ۷ میل رو ( پس از کم کردن ضخامت بافت نرم) براش نیاز دارید تا بتوانید این اپروچ رو در پیش بگیرید
در جلسه کاشت ایمپلنت به شکل flapless این نکات قابل توجه هستند:
۱. به واسطه عدم رفلکشن فلپ و دسترسی کمتر irrigation سرم به سطح استخوان ممانعت از بروز اورهیتینگ اصلی ترین ملاحظه این روشه. کاربرد دریل تیز اصلی ترین پیش نیاز برای این منظوره اما…
برای کنترل این مسئله از سرمی که در یخچال قرار داشته و خنک تره استفاده کنید. پروتکل دریلینگتون کاملا با حرکت tapping انجام شه و با انجام مداوم این حرکت عمق حفره رو افزایش بدید. این نکته بخصوص برای دریل قطر ۲ میلیمتر که عمق نهایی حفره رو ایجاد میکنه بیشترین اهمیتو داره. از bypass کردن دریلهای کیت در این روش اجتناب کنید و به تدریج و با کاربرد تمامی دریلها عرض حفره استئوتومی رو بالا ببرید. این مسئله هم به کنترل دما کمک میکنه.
۲. نکته مهم دوم: محاسبه طول دریلینگ
از انجا که فلپی رفلکت نمیشود، لذا ضخامت بافت نرم فوقانی باید در طول دریل لحاظ شود. البته برای کاشت flapless میتوانید با کمک پانچ بافتی دستی یا چرخشی بافت نرم فوقانی ریج را در محل دریلینگ حذف کنید تا اگر دریل استاپر دارد بتواند تا سطح کرست استخوانی نفوذ داشته باشد اما خصوصا در دریلهای فاقد استاپر بهتر است رفرنس شما لبه بافت نرم باشد تا بتونید عمق نفوذ دریل را بهتر چک کنید.
حالا اگر بافت نرم ضخامت ۲ میلیمتری دارد باید برای کاشت فیکسچر ۱۲ استئوتومی رو با دریل طول ۱۴ پیش ببرید. در هر حال به حفظ حداقل فاصله ۱ تا ۲ میلیمتری تا ساختارهای آناتومیک پر خطر همچون کانال آلوئولر در فک پایین توجه بیشتری نشان دهید.
۳. تنظیم عمق insertion فیکسچر در این روش نیازمند دقت و وسواس بیشتری است. این مسئله تعیین کننده running room پروتزی شماست که خصوصا در نواحی استتیک همچون قدام ماگزیلا بسیار حائز اهمیت است. مثلا در قدام ماگزیلا اگر شما کاشتتونو به شکلی انجام بدید که پلتفرم فیکسچر bone level حدود ۲ میل زیر مارژین بافت نرم واقع شه شانس مشکلات استتیکی همچون اکسپوز موندن لبه اباتمنت در دهان یا بروز سایه خاکستری فیکسچر در سطح باکال خیلی محتمله. به طور کلی میشه گفت یه فاصله ۳ میلیمتری بین پلتفرم فیکسچر bone level و مارژین لثه در باکال حداقل فاصله مورد نیاز برای این منظوره. معمولا روی درایورهای اینسرشن عمده سیستمها مارکهای میلیمتری تعبیه شده که میشه عمق کاشتتونو با کمک این مارکها تنظیم کنید.
گرچه این تنظیم عمق کاشت فیکسچر به فاکتورهای متعدد دیگری هم وابسته است که از حوصله این متن خارج است.
منبع:دندانه