دندانپزشک شیرکش بار دیگر در صدر اخبار!
دکتر والتر پالمر که سال ۲۰۱۵ با کشتن یک شیر در زیمبابوه خبرساز شد، بار دیگر راهی مغولستان شده و از خود عکسی با جسد یک گوسفند نژاد آلتای آرگالی که بزرگترین گوسفند وحشی دنیا و یک گونهی در حال انقراض است منتشر کرده است.
دیلیمیل نوشته است این دندانپزشک ۶۰ ساله که اهل ایالت مینهسوتای آمریکاست، سال ۲۰۱۵ با پرداخت ۳۲ هزار پوند به راهنمای زیمبابوهای خود، سیسیل که یک شیر نر و متعلق به پارک ملی هوانگه بود را با تیر و کمان زخمی کرد. سیسیل از محل حادثه گریخت؛ اما دکتر پالمر او را تعقیب کرد و ۱۰ تا ۱۲ ساعت بعد او را کشت.
این شیر آن زمان ۱۳ ساله بود و مهمترین جاذبهی پارک هوانگه به شمار میرفت. چرا که به توریستها اجازه میداد به او نزدیک شوند و عکس بگیرند. گذشته از این بخشی از پروژه مطالعاتی دانشگاه آکسفورد بود؛ اما دکتر پالمر پس از کشتن او به هیچ جرمی محکوم نشد و فقط راهنمای گردشگری او و دو مدیر پارک به دلیل اینکه اجازه کشتن شیر را داده بودند مدت کوتاهی دستگیر و سپس تبرئه شدند.
پس از این حادثه، دکتر پالمر در تمام دنیا آماج اعتراض و خشم قرار گرفت؛ اما ظاهراً اینها برای او کافی نبوده و سال ۲۰۱۹، این داستان دوباره در مغولستان تکرار شده است. شخصی به نام برنت سینکلِیر تصویری از خودش و دکتر پالمر در کنار جسد یک آلتای آرگالی در فیسبوک به اشتراک گذاشته و شرح شکار خود را نوشته است. به نظر میرسد دکتر پالمر ۸۰ هزار پوند پرداخت کرده تا بتواند به این گوسفند وحشی که گونهای در حال انقراض است تیراندازی کند.
آقای سینکلیر در پست فیسبوکی خود مینویسد: «یک ماجراجویی دیگر به پایان رسید. ما هر روز از تپههای منطقه آلتای بالا میرفتیم و گوسفندها را دور و بر خودمان میدیدیم. یک روز در ۱۸ متری خودمان یک گوسفند دیدیم که خیلی بزرگتر از حد تصور من بود. من طی ۲۰ سال گذشته ماجراجوییهای زیادی را با این مرد تجربه کردهام. ما به مقاصد زیادی سفر کردهایم. یادم میآید یک بار یک فیل ۸ هزار پوندی را در فاصله ۲۸ متری خودمان دیدیم، قلبم داشت به دهنم میآمد! تمام آنچه تو در دست داشتی یک تیر و کمان بود؛ اما تیر را درست نشانه رفتی!»
دکتر ترزا، معاون حیاتوحش انجمن بینالمللی نوعدوستی میگوید: «شکارچیانی که به مغولستان آمدهاند تا یک گوسفند زیبا و در حال انقراض را بکشند، در معرض تاوانی سخت هستند. کشتن سیسیل در ۵ سال گذشته اعتراضات زیادی را به دنبال داشت؛ اما انگار این داستان هنوز ادامه دارد.»
منبع:دندانه