درباره دکتر بهرام شکری، دندانپزشک و شهید سال بسیج جامعه پزشکی کشور
دندانپزشکی که خدمات درمانی را به مناطق محروم برد
دکتر بهرام شکری، مردادماه سال ۱۳۳۶ در شهر میانه چشم به جهان گشود. او پس از پشت سر گذاشتن دوران کودکی و تحصیلات ابتدایی، به همراه خانواده به تهران آمد و بعد از طی دوران متوسطه، در سال ۱۳۵۴ وارد دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی شد. در همین سال در آزمون ورودی دانشگاه شریف و دانشکده فنی تبریز نیز پذیرفته شد، اما به دلیل علاقهای که به دندانپزشکی داشت و اینکه معتقد بود با تحصیل در رشتههای گروه پزشکی، به مردم نزدیکتر است و بهتر میتواند درد آنها را لمس کند، دندانپزشکی را انتخاب کرد.
از جمله فعالیتهای شاخص این شهید میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
راهاندازی انجمن اسلامی دانشگاه شهید بهشتی در سال ۱۳۵۴ و نوشتن اساسنامه انجمن و شناسایی و گرد هم آوردن اعضاء؛
راهاندازی کلینیک دندانپزشکی سپاه در نزدیکی بیمارستان امام خمینی؛
راهاندازی کلینیک دندانپزشکی در یکی از محرومترین محلات شهر زاهدان؛
راهاندازی و اعزام تیمهای داوطلب دندانپزشکی به مناطق محروم سیستان و بلوچستان، ترکمن صحرا، گنبد کاووس، ارومیه، اطراف تهران و غیره؛
تلاش فراوان برای تجهیز مدارس محلات پایینشهر به یونیت و سایر تجهیزات دندانپزشکی، به طوریکه یک دندانپزشک به طور دائم در این مدارس مستقر بود و رایگان یا با حداقل هزینه به وضع بهداشت دهان و دندان دانشآموزان رسیدگی مینمود.
فعالیتهای شهید دکتر شکری در جهت فرهنگسازی در میان خانوادههای کمبضاعت مناطق پایینشهر و مدارس برای حفظ و نگهداری از دندانهایشان و تلاش برای فراهم کردن امکانات دندانپزشکی با حداقل هزینه در این مناطق، آنقدر وسیع و بارز بود که دکتر استفان الکسانیان در کتاب خود به نام سلامت دهان و دندان، از او بسیار نام برده است. او در این کتاب از خاطراتش در مراجعه به درمانگاههای جنوب شهر مینویسد و از خدمات دکتر شکری میگوید و معتقد است فعالیتهای او در جهت فرهنگسازی بهداشت و حفظ سلامت دهان و دندان در بین مردم فقیر این مناطق بسیار مؤثر بوده است که متأسفانه در نیمهراه ناتمام ماند.
دکتر بهرام شکری سرانجام در تاریخ دوم مرداد ۱۳۶۰، مصادف با ۲۳ رمضان ۱۴۰۲ ه. ق. در روز انتخابات ریاست جمهوری شهید رجایی، در حالی که از ستاد انتخاباتی به منزل برمیگشت، در خیابان ولیعصر تهران با اصابت ۱۴ گلوله توسط منافقین به شهادت رسید.
بخشی از زندگی دکتر شکری به روایت کتاب «دوست من خدا»
صندلیهای یک مینیبوس را برداشتند و یک یونیت دندانپزشکی با تجهیزات مختصر در آن قرار دادند. بهرام هر روز به همراه یک دندانپزشک داوطلب برای ارائه خدمات به مردم محروم اطراف تهران میرفتند. مردمی که هنوز خیلیهایشان مسواک زدن درست را نمیدانستند و یا آنقدر درد و مشکل در زندگیشان بود که ترجیح میدادند مثلاً پولشان را برای درمان کلیه دخترشان خرج کنند تا پر کردن دندانشان. دخترها و پسرهای شانزدهسالهای که بهرام برایشان دندان عصبکشی و پر میکرد، لااقل ۲، ۳ دندان کشیده داشتند.
…
بهرام میگفت: «مشکل این مردم با یکی، دو جلسه سر زدن حل نمیشود. ما احتیاج به واحدهای سیار دندانپزشکی داریم که هر هفته به مناطق محروم سر بزنند و یا کلینیکهای دندانپزشکی که در این مناطق راهاندازی شود که با کمترین هزینه به درمان مردم بپردازد. من نگران این مردم هستم. چرا یک دختر ۱۶ ساله باید ۴ تا از دندانهای اصلیاش را کشیده باشد؟»
…
با تعمیر یونیتهای کهنه و قدیمی دانشگاه که در انبار بلااستفاده مانده بودند و کمکهایی که بهرام توانست از سپاه بگیرد، کلینیک تخصصی دندانپزشکی در خیابان ایتالیا، کنار بیمارستان امام خمینی راهاندازی شد. خانم دکتر معصومی، خانم دکتر طاهریان (همسر بهرام)، آقای دکتر فیاضی و تعدادی از دندانپزشکان که خط فکریشان با بهرام یکی بود در این کلینیک مشغول به کار شدند. بیشتر زمان بهرام صرف گرفتن امکانات میشد و کمتر میتوانست به کار تخصصیاش یعنی دندانپزشکی بپردازد.
منبع: کتاب دوست من خدا/ معصومه خوشرو/ به سفارش سازمان بسیج جامعه پزشکی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
منبع:دندانه