به نام سلامت، به کام قدرت
نقدی بر مقصر قلمداد کردن مردم توسط نهادهای حرفه پزشکی
وحید رواقی
استادیار سلامت جامعه دانشگاه بیرمنگام، انگلستان
زنی ناشناس در میان گلولای نشسته است. شهروند ناشناسی دوربین را روشن میکند. کلام زن بریده و کوتاهست. کوتاهی کلامش اما ازشیوایی و جانکاهیاش نمیکاهد. بجای شکایت از سیلاب بهاری، از بیپناهیاش گلایه میکند. از حقوق اندک کمیته امداد میگوید که صرف پرداخت هزینه آب و برق میشود. از سیلاب خروشان بهاری که خانهاش را خراب کرده است گلایهای ندارد. از سیلاب فقر و محرومیتی میگوید که آهسته آهسته و طی سالیان دراز جان و روانش را ویران کرده است. از فقر و بیماریهایش میگوید. دندانهای کمشمار پراکنده در دهانش را نشان میدهد و از بی دندانی شکایت میکند. پایان کلامش تکان دهنده است. میگوید دیگر توان ادامه این زندگی را ندارد. آخرین آرزویش اینست: «میخواهم وقتی خانهام از گل و لای پاک شد به خانهام روم تا در آنجا بمیرم». دوربین خاموش میشود. ترانهای سوزناک به زبان اهالی آن شهر و روستا پخش میشود.
شاید کسانی گمان کنند در میان این تصاویر پر از درد ورنج، سخن گفتن از بیدندانی زن سیلزده اهمیت چندانی نداشته باشد. سخن گفتن درباره سلامت و سلامت دهان اما هیچ گاه کم اهمیت نیست. بویژه آنکه بیماریهای دهان نماد محرومیت ساختاریاند، محرومیتی که رنج ناشی از آن حتی در سختترین روزهای زندگی در خاطر زن سلیزده مانده است. درباره سلامت دهان در ایران چه میدانیم؟ به دلایلی که بیان آنها موضوع این یادداشت نیست، اطلاعات ما درباره سلامت دهان در ایران اندک است. اما میدانیم بخش بزرگی از جمعیت ایران با بیماریهای دهان و دندان هر روز دست و پنجه نرم میکنند. همچنین میدانیم، برخلاف برخی تصورات قدیمی، رایجترین بیماری دهان یعنی پوسیدگی دندان موروثی نیست و ارتباط چندانی با جنس دندان نیز ندارد. شدت بیماری های دهان در هر جامعهای، همچون دیگر بیماریهای مزمن مانند بیماریهای قلبی، با فقر و محرومیت افراد در ارتباط است. فراتر از این، بیماریهای مزمن، مانند بیماریهای دهان، که منشا اجتماعی دارند در جوامعی که توزیع ثروت و قدرت در آنها ناعادلانه است فراوانترست. بیهوده نیست که از هر ده کودک ایرانی، نه کودک پیش از آنکه خواندن و نوشتن بیاموزد دچار پوسیدگی دندان میشود. شاید به دلیل گسترش دامنه محرومیت است که تعداد دندانهای پوسیده کودکان ایرانی هفت برابر همسالانشان در انگلستان است.
ما از گذشته زن سیلزده اطلاعی نداریم. اما بعید است این زن ناشناس در کلاس درس و دانشگاهی شرکت کرده باشد که در آن درباره ارتباط محرومیت و بیماری سخن گفته باشند. اما تجربه زیست فقیرانه به او آموخته است که محرومیت او از سلامت و همچنین بیدندانیاش نه یک انتخاب آزادانه، بلکه سرانجام محرومیتی است که ناعادلانه بر او تحمیل شدهاست. برخلاف زن سیلزده که بر پیوستگی محرومیت و بیماری تاکید میکند، در گفتههای پزشکان اما به ندرت درباره نقش بنیادین فقر و همچنین نابرابری های اقتصادی و اجتماعی در شکلگیری و تداوم بیماری حرفی به میان میآید. در خورجین پزشکان سفارشهای رنگارنگ و گاه کسالتباری درباره نقش ورزش، تغذیه و سبک زندگی در بیماری و سلامت وجود دارد. در حالی که بخشهایی بزرگی از جامعه، بواسطه فقر و محرومیتی که ناعادلانه بر آنها تحمیل شده است، از هرگونه حق انتخاب محروم شدهاند. در مصاحبههای پزشکان، در کمپینهای سلامت هدایت شده توسط نهادهای رسمی و همچنین در بیانیه ها و نامههای حرفه پزشکی نقش فقر و محرومیت در شکلگیری و تداوم بیماری بکلی نادیده گرفته میشود. یا آنکه نقش مشکلات ناشی از فقر و محرومیت با تکرار عباراتی همچون «سواد سلامت» و «خودمراقبتی» تلویحا کم اهمیت قلمداد میشود. عباراتی ظاهرا خیرخواهانه که تلاش میکنند با انداختن مسولیت سلامت بر دوش شهروندان، نقش اساسی نهاد قدرت در تامین رفاه و توزیع عادلانه ثروت و تاثیر آن بر سلامت را کم اهمیت قلمداد کنند.
نادیده گرفتن نقش محرومیت در شکلگیری و تداوم بیماری و همچنین تقلیل سلامت به مسولیت فردی شهروندان در حرفه دندانپزشکی نیز کمسابقه نیست. برای نمونه بیانیه یکی از نهادهای حرفه دندانپزشکی ایران را بررسی میکنیم. بزرگترین نهاد صنفی دندانپزشکی ایران، همزمان با سیلاب ویرانگر بهاری و به مناسبت روز دندانپزشکی با صدور بیانیهای تلاش کرد تا دیدگاه خود را درباره وضعیت نامناسب سلامت دهان در ایران بیان کند. این بیانیه، در ابتدای کار «مردم»، «دولت» و «جامعه دندانپزشکی» را به عنوان سه گروه تاثیر گذار بر سلامت دهان معرفی میکند. بخش اول این بیانیه که به نقش مردم در سلامت دهان جامعه اختصاص یافته، از مردم بخاطر«کم توجهی به تغذیه» و بیعلاقگی نسبت به «سواد سلامت» و «پیشگیری» انتقاد میکند. این بیانیه سپس بدون اشاره به گسترش روزافزون دامنه فقر، بیرحمانه مردم را بخاطر«حذف درمان های دندانپزشکی از سبد خانوار» سرزنش میکند. این نهاد صنفی دندانپزشکان هراندازه در میدان سرزنش مردم چموش و چالاک است، هنگام گفتگو درباره وظایف نهاد قدرت در قبال سلامت جامعه سربزیر و رام و آرامست. برای مثال، این بیانیه کوچکترین اشارهای به تاثیر فقرغذایی، گسترش دامنه فقر، افزایش تورم، بیکاری و نداشتن امید به آینده در تخریب سلامت جامعه نمیکند. این بیانیه ترجیح میدهد مشکلات سلامت دهان را به عواملی همچون نبود بیمههای درمانی یا عواملی بیاهمیت همچون دندانپزشک نبودن تصمیم گیرندگان بخش دولتی تقلیل دهد.
قضاوت درباره آگاهانه و عمدی بودن سکوت حرفه های پزشکی در مقابل نقش محرومیت در سلامت و سرزنش بیماران به جای آن آسان نیست. اما دور از انتظار نخواهد بود اگر تصور کنیم نهادهای حرفه پزشکی، به دلیل داشتن منافع مشترک با نهاد قدرت، تلاش کنند تا از ارائه نظراتی که تداوم «وضع موجود» را مورد پرسش قرار دهد خودداری کنند. شاید از اینروست که وابستگان نهاد قدرت تلاش میکنند با تصاحب نهادهای صنفی و علمی حرفه های پزشکی، به پشتوانه مشروعیت اکتسابی که از رای صاحبان حرفه های پزشکی بدست می آورند، روایتی رسمی اما مخدوش از علل سلامت و بیماری ارائه کنند. روایتی که نقش بنیادین سیاستهای رسمی در گسترش فقر و همچنین نادیده گرفتن سلامت شهروندان در برنامه ریزیهای درازمدت بیاهمیت قلمداد میشود. در این روایت تحریف شده از سلامت، وابستگان نهاد قدرت در حرفههای پزشکی میکوشند مسولیت سلامت نبودن جامعه را بر عهده مردم، همان مردمی که کوچک شدن سفرههایشان توسط نهاد قدرت بی اهمیت قلمداد میشود بگذارند. مردمی که به زعم این نهادهای حرفه پزشکی، علیرغم نصایح پدرانه و دلسوزانه پزشکان، به آموختن سواد سلامت علاقهای نشان نمیدهند، خیرهسرانه سبک زندگی ناسالم را برمیگزینند و سبکسرانه خود را در گرداب فلاکت و بیماری پرتاب میکنند. و البته گناه کمی نیست آنکه باقی سرمایههای هنگفت خود را در جایی غیر از مطبهای پزشکان خرج میکنند.
در پایان مایلم یادآوری کنم برخلاف تصورات رایج، حرفههای پزشکی و دندانپزشکی نقش اندکی در پیشگیری از وقوع بیماریها دارند. با این وجود، حرفههای پزشکی در ایران گاهی به نادرستی مسول تمام مشکلات سلامت جامعه قلمداد شدهاند. از این حرفهها نباید انتظار داشت یک تنه در مقابل سیلاب فقر و محرومیتی که سلامت جامعه را طی سالیان دراز ویران کرده است ایستادگی کنند. اما وظیفه حرفههای پزشکی در دوران نابسامانی چیست؟ حرفههای پزشکی برای انجام وظیفه اجتماعی خود در مقابل شهروندان موظفند از هر فرصتی استفاده کرده تا نقش فقر، محرومیت و توزیع ناعادلانه ثروت در گسترش بیماری را به نهادهای قدرت یادآوری کنند. نهادهای حرفه پزشکی همچنین باید ضمن یادآوری نقش سیاستهای نادرست اجتماعی در گسترش بیماری، از گرفتن انگشت اتهام به سوی مردم خودداری کنند. مقصر قلمدادکردن مردم بخاطر مشکلات سلامت، بدون نقد سیاستهایی که در گسترش بیماری نقش داشته است، بر خلاف اهداف پزشکی و علوم سلامت است. در حال حاضر چشمانداز بهبود سلامت جامعه، بدلیل گسترش دامنه محرومیت، چندان روشن نیست. اما گفتگو درباره سلامت همچنان ضروری است، تا در دورانی دیگر، زمانی که سلامت و رفاه شهروندان بر هر چیز دیگری اولویت داشت، نقشه راه روشنی برای آیندگان داشته باشیم.
منبع:دندانه