آقای سیل آپیکالی، خانم سیل کرونالی
دکتر علی مرسلی
همیشه به این جوانهای همکار نصیحت کردهام که خواهر من، برادر من، ازدواج کشکی و پشمی نیست که عاشق چشم و ابروی کسی بشوی و بخواهی یکعمر با او زندگی کنی… این حرفها را کسانی میگویند که موهایشان را در آسیاب کچل نکردهاند. هزاران دستهگل خریدهاند، صدها پوشک عوض کردهاند، دهها بار با مهارت جرج بوش از اصابت ماهیتابه پرت شده به سمتشان جاخالی دادهاند تا به این تجربه و دنیابینی رسیدهاند و اکنون آن را بهرایگان در اختیار شما قرار میدهند!
در دوران دانشجویی ما در N سال پیش، دوست همکلاسی داشتم که در اندو آدم خیلی توانمندی بود. اندوهایش چنان کشیده، خوش قد و قامت و هیبت در میآمد که قند در دل اساتید آب میکرد.
این همکلاسی ما در ترمهای آخر به صرافت ازدواج افتاد. معیارهای ازدواجش هم خیلی مشخص و واضح بود. او دنبال کسی بود که ترمیمش خوب باشد، چراکه اندوهای خوبی میکرد؛ بنابراین وقتی سیل آپیکالی عالی بود، اگر همسری داشت که سیل کرونالیاش خوب بود، مکمل هم میشدند و یک زندگی ایدهآل و عاشقانه را در کنار هم میتوانستند داشته باشند. مگر زندگی دو نفر دندانپزشک مسئلهای مهمتر از سیل هم داشت؟
پس از همان ترمهای آخر پرسه زدن در بخش ترمیمی را شروع کرد. حتی برای استعدادیابی مثل بازیکنسازهای کارکشته به زمینهای خاکی فانتوم ترمیمی هم سر زد تا شاید استعداد نابی را از بین دانشجویان تازهرسیده شکار کند.
سرانجام در پرسوجو از اساتید ترمیمی، خبر از ظهور استعداد نابی در عرصه ترمیم به گوشش خورد که در حال پاس کردن واحد ترمیمی دو عملی بود. دقت بالا، کار دست خوب و ذوق هنری در بازسازی کاسپها از ویژگیهای بارز این خانم دانشجو بود. از دیگر ویژگیهای این خانم برای ازدواج این بود که به کانتکتتاید مناسب اهمیت بسیار بالایی میداد، طوری که احتمال هر نوع گیر در آینده را در زندگی مشترک کم میکرد؛ ازجمله گیر غذایی، خانوادگی، اقتصادی و حتی خدایناکرده قضایی!
سرانجام دوستم به خواستگاری رفت و ازدواج آنها به سرانجام رسید. این دو، زندگی را از یک مطب در شهرستانی دور در دوران طرح شروع کردند و بعد از سالها تلاش و کار در بالا شهر پایتخت مطب زیبایی برای خود دستوپا کردند و زندگی خوبی در کنار هم داشتند. همهچیز بهخوبی و خوشی پیش میرفت تا اینکه یک روز…
قضیه از یک بیمار شاکی برگشتی شروع شد. بیمار درد داشت و آبسه خفیفی هم پای دندان مشاهده میشد. بیمار توسط آقای دکتر معاینه شد. گرافی تهیه و از زوایای مختلف بررسی شد. آقای دکتر دندان را سه سال قبل اندو کرده بود و کیفیت اندو در گرافی خوب بود و خانم دکتر هم بیلدآپ آمالگام بسیار خوشفرمی روی آن قرار داده بود. جرقه اولین اختلاف بعد از سالها زندگی از همین نقطه زده شد! آقای دکتر خانم دکتر را به خاطر نشتی ترمیمش مقصر شکست درمان میدانست و خانم دکتر معتقد بود که ایزولاسیون آقای دکتر کافی نبودهاست و مشکل از اندو میباشد! هیچکدام هم از موضع خود کوتاه نمیآمدند!
بیمار البته بین این دو هاج و واج مانده بود و در آخر همزمان که شکایت بیمار در نظام پزشکی پیش میرفت، در دادگاه خانواده هم پرونده این زوج دندانپزشک گشوده شده و در حال بررسی بود!
در همین اثنا بود که این دوستم را در یک دوره بازآموزی دیدم. در بین چرتزدنها در کلاس قصه پر غصه تزلزل بنیانهای خانواده را برایم تعریف کرد و اینکه چهطور باکتریهای بیاعتمادی از ورای سد به ظاهر محکم اما نشتیدار عشق و اعتماد، نفوذ کردهاند و حول ریشه زندگی را با چالش سیاهی و تاریکی مواجه نمودهاند!
دوستم میگفت که اکنون چهطور با همسری که فهیدهاست ترمیمهایش نشتی دارد زندگی کند؟ من البته یکطرفه به قاضی نرفتم و نظری در تائید یا رد صحبتهای دوستم نگفتم. ولی پیشنهاد دادم که بیمار را راضی کند تا برای نظر قطعی و رفع شبهه پیش یک متخصص برود و در نهایت اگر مشکل با جایگزینی با ایمپلنت رفع خواهد شد بدون دعوا و دادگاه، قضیه ختم به خیر شود.
دوستم پیشنهاد مرا پذیرفت و بیمار راضی شد نزد متخصص برود. CBCT از دندانش گرفته شد و سرانجام مشخص شد که یک ترک ناقلا بر پیکر نحیف این دندان که از ریشه تا تاج امتداد یافته است، علت همهٔ مشکلات و بدبختیهاست!
بنابراین نه تشتت سیل کرونالی، نه سیل آپیکالی بهطور مستقیم عامل شکست درمان نبودهاند و مشکل از ترک روی سطوح ریشه بوده است!
بیمار دندان را کشید و ایمپلنت کرد و شکایتش را دنبال نکرد. کانون خانواده این دوست عزیز هم دوباره گرم شد و پرونده طلاق بسته شد. بهاینترتیب نتیجه میگیریم که یک مشاوره و ارجاع بهموقع میتواند زندگی ما را از نشتی و نفوذ غم و اندوه نجات دهد و بنیانهای زندگی ما را چون سدی در برابر نفوذ ناملایمات محافظت کند!
منبع:دندانه