تجهیزات دندانپزشکی تاج الدین
0 محصولات نمایش سبد خرید

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

طنازی در چمنزار انتخابات

طنازی در چمنزار انتخابات

 

یادش به خیر یک زمانی چقدر تلاش می‌کردیم به همکاران بقبولانیم شرکت در انتخابات انجمن‌ها کار مفید و لازمی است

…ای آدم ساده. اگه فقط یک کمی دوراندیش بودی همون ۶-۵ ماه پیش که خیر سرت برای تهییج انتخاباتی همکاران محترم مطلب طنز نوشتی، پشت دستت رو داغ می‌کردی و دست به قلم نمی‌بردی تا دیگه بهت سفارش طنز انتخاباتی ندن، اون هم با مهلت دو روزه. اینها انصاف ندارن؟ بابا مگه تو «برنارد شاو»ی که هر لحظه اراده کنی طنز بنویسی. تازه اون بیچاره هم حتما کلی فکر می‌کرده، نه اینکه دو روزه مطلب بنویسه… .
_ کات… کات. آقای دکتر! عزیز من! چی داری واسه خودت پشت سر هم ردیف می‌کنی؟ مگه نمی‌دونی این ویژه‌نامه زنده است و هر چی بنویسی بلافاصله همه می‌خونن. حواست کجاست؟
_ ا ا ا… راست میگه. دارم چکار می‌کنم؟ عجب خرابکاریی کردم. حواس که واسه آدم نمی‌ذارن.
_ زود باش یه جوری جمع و جورش کن.
_ چشم، چشم. الان درستش می‌کنم. خوانندگان محترم، سلام. حالتون چطوره؟ امیدوارم تازه همین الان پیچ ویژه‌نامه را باز کرده‌باشین و پاراگراف اول را نخونده‌ باشین. به هر حال همونطور که همه‌تون می‌دونید تنها چند روز و اندی به انتخابات انجمن دندان‌پزشکی ایران باقی مونده و شور و نشاط زائدالوصفی فضای جامعه دندان‌پزشکی کشور رو پر کرده. همکاران وقتی به هم می‌رسند با حرارت از هم می‌پرسند پس کی روز موعود فرا می‌رسه؟ همه برای رسیدن این روز تاریخی لحظه‌شماری می‌کنند. خبرنگاران ما از سطح شهر گزارش میدن که همکاران دندان‌پزشک از پیر و جوان و خرد و کلان هر کدام به نوعی خودشان را برای شرکت در این عرصه سرنوشت‌ساز آماده می‌کنند. بعضی‌ها به فروشگاه‌های لوازم‌التحریر هجوم آورده‌اند و مشغول خرید خودکار هستند مبادا در لحظه موعود جوهر خودکارشون تمام بشه. بعضی از ترس اینکه در روز انتخابات دیر به محل برسند در گیرودار فروش خونه‌شون هستند تا در جایی نزدیک محل انتخابات خونه بگیرند. عده‌ای هم که بیشتر از سایرین نگران هستند از همین حالا به هیات اجرایی التماس می‌کنند تا مهلت انتخابات را فقط دو ساعت دیگه تمدید کنند.

خوب خوانندگان عزیز در این قسمت از ویژه‌نامه به سراغ همکار گزارشگرمون می‌ریم تا ببینیم چه گزارشی برامون تهیه کرده‌اند. همکار عزیز خواهش می‌کنم بفرمایید.

«با تشکر از شما همکاران محترم در تحریریه ویژه‌نامه خدمت خوانندگان محترم سلام عرض می‌کنم و اولین گزارشم رو از سطح شهر تقدیم می‌کنم:
_ آقای دکتر سلام ممکنه نظرتون رو راجع به انتخابات بفرمایید؟
_ کدام انتخابات؟
_ انتخابات انجمن دندان‌پزشکی دیگه.
_ کدام انجمن دندان‌پزشکی؟
_ خوانندگان محترم، ببخشید مثل اینکه اشتباهی رخ داده و ایشان دکترای ادبیات فارسی دارند نه دندان‌پزشکی. اجازه بدید سراغ نفر بعدی بریم.
_ خانم دکتر سلام، ممکنه نظرتون رو درباره انتخابات انجمن دندان‌پزشکی ایران بپرسم؟
_ راجع به همون‌هایی که فقط بلدن پول بگیرن و تو کنگره‌هاشون به زور یک لیوان شربت دست آدم بدن؟ حالا اگه تو سخنرانی‌هاشون دو کلمه چیز یاد آدم می‌دادند باز دلم نمی‌سوخت. از قول من بهشون بگین…»

الو الو… مثل اینکه ارتباط ما با همکار گزارشگرمون قطع شد. انشاالله در فرصت‌های دیگر برنامه، ببخشید ویژه‌نامه، از گزارش‌های خوبشون استفاده می‌کنیم. کات .
خب… خب، مثل اینکه طنز بدی از آب در نیامد. البته امیدوارم اونقدرها هم خوب نباشه که دفعات بعد هم سراغم بیان. همین که رضایت نسبی سردبیر رو جلب کنه کافیه. طوری که هم بدش نیاد هم دفعات دیگه سفارش نده. خداییش آدم بدی نیست ولی گاهی اوقات… وای چه حلال‌زاده! سر و کله خودش هم که پیدا شد. اما مثل اینکه زیاد سرحال نیست. آره، قیافه‌اش بدجوری درهمه. یک راست هم داره میاد این طرف.

_ سلام آقای سردبیر. از طنزی که نوشتم خوشتون…
_ سلام و… این حرف‌ها چی بود سرهم کردی؟ مرد حسابی مگه تو دور و بر تو نگاه نمی‌کنی؟ چرا سرت رو کردی زیر برف و در حال و هوای گذشته هر چی دم دستت میاد می‌نویسی؟
_ مگه چی شده قربان؟
_ چی می‌خواستی بشه؟ این حرف‌ها رو می‌زنی که بگی همکاران ما انجمن را نمی‌شناسند؟ بهش بها نمیدن؟ مشارکت مردمی نمی‌کنن؟ منظورت اینه؟
_ نه والله… به جان عزیز شما اگر قصد جسارت به قشر همیشه در صحنه دندان‌پزشک را داشته‌باشم. فقط می‌خواستم یک‌جوری سر ذوق‌شون بیارم که تو انتخابات شرکت کنند.
_ اینجوری؟ ببین آقاجان بذار یک چیزی رو برات روشن کنم. زمانه عوض شده. گذشت اون زمانی که همکاران ما بی‌توجه به اوضاع صنفی و حرفه‌ای مشغول کار خودشون بودند. متاسفانه شما این تغییرات را حس نمی‌کنی . یک چیزی شنیدی و طوطی‌وار تکرارش می‌کنی. نه عزیز من اون زمون‌ها گذشت. چشماتو وا کن. اوضاع عوض شده. اصلا چرا راه دور بریم. مگه همین انتخابات انجمن دندان‌پزشکان عمومی نبود که بر خلاف انتظار همه، اونطور باشکوه برگزار شد؟ حتی قدیمی‌ها انگشت به دهن مونده بودند. چرا فکر می‌کنی دوباره همونجور نمیشه؟
برید آقا، برید چشم‌هاتونو بشورید… جور دیگه ببینید.
_ چشم آقای سردبیر! سعی می‌کنم دفعه بعد بهتر بنویسم.
_ دفعه بعد کدومه؟ برو همین الان یکی دیگه بنویس.
_ چشم، چشم. همین الان.

بفرمایید. هم بدش آمد هم دوباره سفارش داد. از این بدتر نمی شد که نمی شد.

 

منبع:دندانه

0
دیدگاه‌های نوشته