انسانشناسی پزشکی و دندانپزشکی
رشته انسانشناسی پزشکی چه کمکهایی میتواند به حوزه دندانپزشکی کند؟
دکتر شهاب دانشور
دندانپزشک و انسانشناس پزشکی
بسیاری از دندانپزشکان پس از دانشآموختگی به دنبال افزایش مهارتهای بالینی خود و یا گرفتن تخصص بالینی میروند. برخی برای اینکه رابطهشان با دانشگاه گسسته نشود و یا عنوان دیگری در کنار عنوان «عمومی» خود داشته باشند، به سراغ رشتههایی چون «آسیبشناسی» و «بیماریهای دهان، فک و صورت» میروند و یا رشتهای چون مواد دندانی را بر میگزینند. با این همه، من پس از دوران سربازی و درگیر شدن در کار بالینی به این نتیجه رسیدم که آنچه به زندگیام معنا میدهد، علوم شناختی و انسانی است. به همین دلیل و برای آنکه در محیطی آزاد بتوانم تحصیل کنم به خارج از کشور رفتم و در آنجا رشته انسانشناسی پزشکی را خواندم. در این رشته شاخههای متفاوتی وجود دارد که انتخاب من گرایش انتقادی این رشته بود. پس از بازگشت به ایران نیز در زمینه بررسی و نقد مسائل پزشکی از جمله «طرح تحول سلامت» فعال بودهام.
با این حال تعداد زیادی از همکاران و دوستان از من میپرسند که انسانشناسی پزشکی چه کمکی میتواند به دندانپزشکی کند و اینکه آیا این رشته اصلاً کاربردی هست یا خیر؟ من هم برای آنکه به اصطلاح جوانهای امروز «کم نیاورم» در باب تواناییهای رشتهای که خواندهام داد سخن میدهم!
جدا از شوخی گرایشی در انسانشناسی پزشکی وجود دارد به نام «انسانشناسی پزشکیِ کاربردی» که به رابطه پزشک و بیمار در نهادهای و فرایندهای پزشکی میپردازد.
ما پزشکان (و دندانپزشکان) عموماً از دو ضعف عمده در ارتباط با بیمارانمان رنج میبریم که این گرایش انسانشناسی پزشکی تلاش دارد آن را تخفیف دهد. ضعف اول درک درست بیمار است. عموم پزشکان (و دیگر تکرار نمیکنم: و دندانپزشکان) به حرفهای بیمار بیتوجهاند. آنها تشخیص خود signs را بر اظهارنظر بیمار symptoms ارجح میدانند و همین باعث میشود که به سخنان بیمار توجه لازم را نداشته باشند. حالآنکه توجه به سخنان بیمار و اجازه دادن به او برای آنکه دغدغههایش را مطرح کند، باعث میشود حداقل بخشی از اضطراب و نگرانی او فرصت برونریزی داشته باشد و پس از آن با توضیحات ما به درک مشکل برسد و برای تغییر آماده شود. بهعنوان مثال استادی در بخش تشخیص داشتیم که هر وقت بیمار شروع به توضیح مشکلش میکرد او را به سکوت فرا میخواند و میگفت: «آقا! خانم! بگذار حواسم را جمع کنم و ببینم مشکلت چی هست!» و یا اینکه اگر بیمار در مورد بیماریاش تشخیصی ارائه میداد با عصبانیت دستکشهایش را میکند و با لحنی آمرانه و از بالا به بیمار میگفت: «من بیست سال درس خوندم برای اینکه مشکلت را تشخیص بدهم! اگر تو بلدی پس چرا اومدی اینجا پاشو برو به سلامت…!» لحظهای قیافه بیمار را تصور کنید و ببینید که تصور استاد ما تا چه حد از مسأله درمان تقلیل گرایانه و برای بیمار فقط نقش یک شنونده محض را قائل بود!
ضعف دومی که ما پزشکان درگیر آن هستیم، عدم توجه به میزان درک بیمار از سخنان ماست. عموم ما از لغات انگلیسی زیادی در توضیحاتمان استفاده میکنیم. کلماتی که شاید برای همکاران مفهوم باشد و در خود معنای دقیقی داشته باشد ولی بیماران درکی از آن ندارند و گاه هاج و واج ما را نگاه میکنند. در عین حال بیمار شاید به توضیحات بیشتری احتیاج دارد ولی ما اصلاً حوصله توضیح اضافه به بیمار و شکافتن کامل موضوع را نداریم. ما اصطلاحاً یک درک زیست پزشکی از بیماری داریم و فکر میکنیم بیماری فقط یک سری مشکلات زیستی-بدنی است که باید با یک سری مداخلات (جراحی- ترمیمی- دارویی) رفع شود. حال آنکه پذیرش و درک بیمار از چرایی و چگونگی درمان ارائه شده میتواند به درمانگر کمک کند تا اولاً همکاری بیشتری از بیمار بگیرد و دوم اینکه مانع برگشت بیماری و مشکل شود. در حقیقت توضیحات ما به بیمار باعث میشود که عوامل بیماریزا و مشکلساز در زندگی روزمره بیمار بیشتر تحت نظارت قرار بگیرد. با این حال این نوع رفتار را ما در دانشگاه از برخی استادان دیدهایم با مثالهای از این دست: «چرا اینقدر سؤال میپرسی مریضهای دیگه منتظرن!» یا حتی انواع بیادبانهتر آن: «به اندازه کوپنت توضیح دادم! وقتمان را نگیر!»
اما نکته بسیار مهمی که این ضعفها در نظام درمانی دندانپزشکی ایران بیشتر به چشم میآید، به نوع رابطه خاص ما با بیماران برمیگردد. ما در نظام فعلی پرداخت از جیب out of pocket، فروشندگانی هستیم که محصول کارمان را به فروش میرسانیم. اما این محصول (یعنی درمان) یک محصول قطعی و تمام شده نیست و مثل ماشینهای تحویلی کارخانههای وطنی است! به اصطلاح بگیر و نگیر دارد. شاید در نود درصد موارد خوب و مؤثر باشد ولی همان ده درصد شکست درمان برای حرفه ما فاجعهبار است! این فاصله درمان تحویلی با درمان قطعی را توضیحات، رفتار و احترامی که ما به بیمار میگذاریم، پر میکند. اگر ما به طور کامل برای بیمار مشکلات و عدم قطعیتها را توضیح دهیم و مطمئن شویم که بیمار آن را فهمیده و تجوی ما را رعایت میکند، شکست درمان فقط بر سر ما آوار نمیشود. بلکه بیمار هم خود را در این زمینه مؤثر (و یا حتی مقصر) میداند. وقتی ما فضایی به بیمار برای اظهار نظر میدهیم و تلاش میکنیم نظرات و باورهای (حتی خرافی) او را به دید علمی و حرفهای خود نزدیک کنیم، بیمار فقط از ما درمان را تحویل نمیگیرد؛ بلکه یک بسته یا به قول فرنگیها پکیج درمانی دریافت میکند. در این بسته هر کاری که ما کردهایم، دلیلی دارد و این دلایل برای بیمار تا حدی روشن شده است. او از دریافت این بسته احساس خوشایندتری دارد و این احساس خوشایند را به ما بازتاب میدهد. در این شکل رابطه ما مثل فروشندگان کالا به نظر نمیرسیم؛ بلکه افرادی صاحب صلاحیت هستیم که در مورد کاری که میکنیم اطلاعات دقیق به همراه احترام عرضه میکنیم.
به عنوان یک دندانپزشک- انسانشناس مشکل اساسی رابطه دندانپزشکان و بیماران در ایران را رابطه مالی بین این دو میبینم و فکر میکنم با تغییر این نوع رابطه بیماران و دندانپزشکان سود بیشتری میکنند. با این همه در ساختار فعلی هم میتوان به تغییراتی اندیشید که رضایت بیماران بیشتری را به ارمغان آورد و آن افزودن مهارت ارتباط با بیمار است. این واحد البته در حال حاضر در دانشگاهها تدریس میشود. اما متأسفانه به جای گشودن پنجرهای از علوم انسانی- شناختی به دانشجویان، مهارتهای چانهزنی و فروش به آنها تعلیم داده میشود. البته این یکی دیگر از عوارض غلبه نگاه زیست پزشکی و تقلیلگرا در حوزههای علوم پزشکی است. وقتی طراحان و مدرسان این دورهها باورهای تقلیل گرایانه و قرن نوزدهمی «عرضه و تقاضا» را در رابطه پزشک و بیمار وارد میکنند، دانشجویان نیز چیزی بیشتر از «چانهزنی و زرنگی» یاد نخواهند گرفت.
در یک کلام برای کاهش هرچه بیشتر مشکلات در رابطه دندانپزشک-بیمار، علوم انسانی به صورت عام و رشته انسانشناسی پزشکی بهطور خاص بسیار میتواند راهگشا باشد. امید است که برنامهریزان درسی در ایران از نگاه زیست پزشکی اندکی فاصله بگیرند و درک بیمار را در کنار درمان بیمار بدانند و ببینند… به امید آن روز
منبع:دندانه