تجهیزات دندانپزشکی تاج الدین
0 محصولات نمایش سبد خرید

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

آینده‌سازان جامعه آرمان‌گرا جزوه بخوانند یا کتاب؟

آینده‌سازان جامعه آرمان‌گرا جزوه بخوانند یا کتاب؟

 

یادداشتی از یک عضو هیات علمی دانشگاه درباره چالش‌های کتاب ملی

برهه‌ای از تاریخ دندانپزشکی کشور در حال سپری است که برای تمامی کسانی که دستی بر رخدادهای این دوران داشته‌اند و از سوابق افراد و همچنین رفتارهای هدایت شده، هدفمند صنفی و یا گروهی موجود در عرصه دندانپزشکی ایران آگاهند، موارد جالبی قابل مشاهده و تفسیر است. شتاب زدگی در بروز عملکردهایی که نشان از فرصت طلبی‌های ناشیانه و سیاست‌های قیم مآبانه دارد.
بگذارید قبل از بیان هر نظری، خود را تحت خصوصیات فردی و نگرش‌های اجتماعی، که حتما بسیاری از این موارد را می‌توان در دیگر همکاران من بتوانید مشاهده نمایید در چند سطری به عرض برسانم؛ اطمینان دارم سبب خواهد شد که این مرقومه، دیگر دیدگاه فردی حقیر نبوده و قابل تسری به بسیاری از همکاران خواهد شد.

من یک معلم ساده هستم و شاید بهتر بگویم یک دانشجوی ساده.
دوران دانشجویی خود را بیش از دو دهه قبل در یکی از بهترین دانشکده‌های دندانپزشکی مطرح ایران عزیز گذراندم و همینطور دوره تخصصی خود را. از دوران دانشجویی و یا حتی پیش از آن اهل مطالعه و نقد بوده‌ام و دستی از دور بر آتش موضوعات روز صنفی و ادبی داشته‌ام.
دوران دانشجویی‌ام مصادف با بسیاری از تحولات اجتماعی- سیاسی کشور و نیز تغییر در فضای دانشجویی بود، از آنجایی که علاقمند به فعالیت‌های صنفی دانشجویی بودم، با افراد و اشخاص مطرح حوزه دندانپزشکی، آشنا بودم و با ایشان بسیار مباحثه داشته‌ام.
نکته بدیهی اولیه در این دانشکده ممتاز دندانپزشکی کشور، که بالا‌ترین رتبه‌های کنکور سراسری، آن را انتخاب می‌کردند، وجود گروه‌های مختلف جزوه نویسی بود. هر گروهی مسئولی داشت و من نیز مسئول یکی از این گروه‌های جزوه نویسی بودم که با تعهد تمام، سعی در فراگرفتن علم دندانپزشکی از طریق پیاده سازی بیانات اساتید گرانقدر برای خود و دیگر همکلاسی‌های خود داشتم.
به جهت آنکه این جزوات را فراگیر‌ترین ابزار فرهنگی! که حداقل یک بار توسط تمامی دانشجویان مطالعه می‌شد، سعی می‌کردم با نگارش برخی جملات و مطالب کوتاه آموزنده، آوردن بعضی نصایح ملوکانه برخی از بزرگان عمدتا خارجی! و یا تقدیم ابیاتی از اشعار لطیف، شیرین و‌گاه تلخ در انتهای جزوه‌ها، ضمن ایجاد زمینه بروز برخی خاطرات دل انگیز دانشجویی، عرصه تبادل نظر پیرامون مسایل غیر دندانپزشکی و درسی را نیز فراهم آورم.
بخوبی به یاد می‌آورم که در‌‌ همان دانشکده و خوابگاه‌های مرتبط، بسیاری از شب‌های امتحان، همکلاسانی داشتم که در واپسین لحظات شب، التماس دعا داشتند! که این جزوه‌های آسمانی ودست نیافتنی را از من (و یا مشابه من) بگیرند و بخوانند؛ تا فردا اگر خواب نماندند بتوانند در جلسه امتحان پاسخگوی سوالات امتحان باشند و یا با حداقل نمره از این خان بگذرند؛ و این مهم جز با خواندن چند برگه جزوه، ممکن و مقدور نبود.
در این وانفسای دانشجویی، ریاست دانشکده جدید که آمد در اولین اقدامات اجرایی خود، زیراکس جزوه در واحد تایپ و زیراکس دانشکده را ممنوع اعلام کرد! و البته این میزان از خشونت تا آن موقع بی‌سابقه بود چرا که بسیاری از دانشجویان، بی‌آنکه ارتو یک را بگذرانند ارتو سه را گرفته بودند و در حال گذراندن آن بودند.
البته ایشان به دیگر سختگیری‌های بی‌مورد از نظر ما نیز می‌پرداخت! از جمله: حضور و غیاب، اصرار بر آمدن بموقع دانشجویان به سرکلاس و… که در آن شرایط از منظر غالب دانشجویان حذف جزوه، و بروز این رفتارهای خشن و خشک اداری واقعا جای تاسف داشت؛ خصوصا برای جوانان نخبه‌ای که قرار بود در کوتاه‌ترین زمان ممکن آینده ساز اینجامعه آرمان گرا گردند.

در کشاکش این تقابل سنگین بالاخره فارغ التحصیل شدم و باید خود را برای آزمون تخصصی آماده می‌کردم؛ این دفعه می‌بایست جزوات دیگر دانشکده‌ها (که ممکن بود طراحان سوال از آنجا باشد) را نیز پیدا می‌کردم. البته این امر ناخواسته خود سبب شده بود که شبکه گسترده جزوه سازی در دندانپزشکی کشور بخوبی پا بگیرد و چه خوب بازاری را برای بعضی از همکاران، در این دوران بیکاری رقم بزند. بالاخره به همت، تلاش و خواندن‌های منابع جزوه‌ای و کتابی، وارد دوره تخصصی شدم و در ‌‌نهایت نیز متخصص.
در زمان انتظار برای عزیمت به محل گذران دوره تعهد خود، خوب که فکر می‌کردم دیگر یادم نمی‌آمد که از زادگاهم کی خارج شده‌ام! چون پس از طی دوران آموزش عمومی و پس از گذراندن دوره تخصصی، سنگینی تجربه زندگی در محل جدید، مرا بسیار می‌آزرد. چونان سربازی پا به رکاب، به اجبار به یکی از شهرهای ایران در یکی از مناطق محروم اعزام شدم. دانشکده‌ای بالنسبه کوچک ولی پویا با سابقه‌ای محدود. هنوز زمانی از حضورم در این مجموعه جدید نگذشته بود که از خوش یا بد حادثه، مواجه شدیم با توافق وزارتخانه با راه اندازی دوره تخصصی در این دانشکده جوان. ما جوان بودیم، همکارانمان جوان بودند، مدیرانمان جوان بودند و دانشکده خوبمان نیز جوان بود.
در ابتدا از ما انکار بود که ما نمی‌توانیم متخصص تربیت کنیم و از مسئولین دلسوز و متعهد، اصرار که حداقل سه رزیدنت در سال را باید تربیت کنید. خوب به یاد دارم که دبیر وقت دبیرخانه در راستای اهداف عالیه دولت دهم فرموده بودند که «من می‌خواهم در سلفچگان هم متخصص ترمیمی-زیبایی داشته باشیم»، این میزان احساس خدمت به خلق باعث شد تا تعداد دانشکده‌ها نیز روز به روز بیشتر و بیشتر گردد. مخالفت در مقابل این سیاست و شخص اول محترم دبیرخانه، (علی رغم آنکه درب اتاقش بر روی همگان باز بود و صحبت‌های مخالفان را نیز می‌شنید) منجر شد به رخدادی که در تاریخ دندانپزشکی ایران، از آن به سونامی تاسیس دانشکده‌های دندانپزشکی یاد می‌کنند. نکته قابل توجه اینکه، برخی افرادی که امروز احساس مسئولیت سنگین کرده و ضمن نقد سوزاننده و دائم، مداوما «بیانیه صادر می‌کنند، در آن زمان سیاست سکوت هوشمندانه را پیش گرفته بودند.
خوب است بدانید که این دانشکده یاد شده تیپ دو که طرح خود را گذراندم، با همت مدیران، اساتید دلسوز و افزایش تعداد دانشجوی تخصصی و…. آن، به تیپ یک تبدیل شد. آنچه که قابل تامل، تمیز و مشخص بود این ویژگی بود که دانشجویان باهوش و علاقمند آن نیز همچنان جزوات پراشتباه را می‌خواندند.
دیگر یک معلم مجرب، مدیر گروهی موفق و کلینیسینی معروف در آن شهر شده بودم؛ اما دوران دوره طرح اجباریم به پایان رسیده بود. بر حسب کسب شرایط خوبم، باز به‌‌ همان دانشگاهی که تحصیل عمومی را در آن سپری کرده بودم بازگشتم. (از نگاشتن این جمله یاد کتاب نادر ابراهیمی افتادم: بار دیگر شهری که دوست می‌داشتم) مانند هر فرد فرهیخته‌ای برایم افتخاری بود که در دانشکده‌ای که تحصیل کرده‌ام، ادای دین کرده و تدریس کنم.
اما از‌‌ همان ابتدا با واقعیتی بزرگ و بسیار تلخ مواجه بودم، همه چیز دچار واپس زدگی شده بود؛ آنچه که قبلا ارزش بود، مفهوم ارزشی خود را تا حد زیادی از دست داده بود. دانشجویان و فضای دانشجویی از یک طرف، و عجیب‌تر فضای هیئت علمی و اساتید، که به شدت عوض شده بودند. روابط بین آدم‌ها هم تغییر کرده بود مثل خیلی چیزهای دیگر که البته شاید به دلیل فضا و ساختار مدیریت کلان کشور جای تعجب و یا گله هم نبود. قدیم‌ها ما به ترم بالایی‌های خود احترام می‌گذاشتیم، به رزیدنت‌ها به چشم تلاشگران بی‌جیره مواجیبی که خود را غرق در دنیای کسب علم و تجربه کرده بودند و در یاد دهی به ما دانشجویان نوپا پیامبرگونه رفتار می‌نمودند می‌نگریستیم و به اساتیدمان (علیرغم بعضی ناملایمات و بروز برخی سختی‌ها)، به دلیل تاسی از مولایمان حضرت علی (ع)، به دیده تقدس و زانو زدن بر آستان معرفت اندوزی.
راستش را بخواهید بعضی مواقع با خود ذاتی خود نیز این را نجوا می‌کنم که زمانه عوض شده، ما استاد‌ها هم آن استادهای دیروز نیستیم.
جالب می‌دانید چیست؟ بیش از سه دهه گذشته است ولی دانشجویان کنونی دانشکده تراز اول ایران، همچنان‌‌ همان جزوه‌ها را می‌خوانند و‌گاه حد را به حدی رسانده‌اند که از اساتید می‌خواهند که سوالات را به آن‌ها بگویند! والبته بار‌ها پیش آمده که به جهت ترغیب به مطالعه منابع اصیل، محل انتخاب سوال امتحان پایان ترم را به نحوی مشخص کرده‌ام که حداقل برای کسب نمره قبولی هم که شده این منابع تورق شوند؛ ولی دریغ که در پاره‌ای از موارد حداقل نیمی از دانشجویان به‌‌ همان سوالات پاسخ نداده‌اند و نیمی دیگر ناقص پاسخ داده‌اند.
توجه بفرمایید که من از دانشکده تیپ یک مطرح کشور صحبت می‌کنم و نه از دانشکده نوپای تیپ سه که کلاس‌هایشان در سوله است و یک کلینیک سطح شهر را برای دوره‌های بالینی آن‌ها در نظر گرفته‌اند که اجاره کنند و معلم هم ندارند.
» من از ‌‌نهایت شب حرف می‌زنم «
» شرح این خون جگر بگذار تا وقت دگر «

بگذار، بگذریم.

همچنین مجامع صنفی نیز متحول شده‌اند، دیگر کسی بدنبال منافع صنفی نیست. البته گروه‌ها وانجمن‌ها فراوان‌اند اما پیگیری مسائل به کندی صورت می‌گرد؛ برخی نیز که در انجمن‌های بزرگ‌تر و حکومت‌های مختلف موجود حاکم و رئیس نشده‌اند، حکومتی ساخته‌اند و حاکمش شده‌اند و‌گاه به‌گاه حکم و بیانیه می‌دهند.
دل من از آن می‌سوزد که این دلسوزان هراسیده از افول علم دندانپزشکی در کشور، مدت‌های مدیدی، بالغ بر چند دهه است که کلا از فضای دانشکده‌های دندانپزشکی کشور دور بوده، بندرت در فضای آموزش و پژوهش نیز به عنوان مشاهده گر حضور داشته‌اند!، در دوران چند دهه‌ای نفرت انگیز و کهنه جزوه خوانی دانشجویان دندانپزشکی، هیچگاه نقدی ننوشتند و کمترین اثر ارشادی و یا حتی ابراز نظری بر این فعل سخیف نداشته‌اند. بر عکس اینک در این دوران وزیر و مدیر گزینی حاضر در کشور، عرق دلسوزی و مسئولیت پذیریشان آن چنان متورم شده است که بی‌پروا از اینکه اساسا متعلق به فضای این چنینی نیستند، چونان کاوه، درفش وااسفا بدوش کشیده و بدون تورق حتی صفحه‌ای از آنچه که به سخره گرفته‌اند، ماحصل تلاش درخور تحسین بیش از چند صد عضو هئیت علمی مجرب و دانشمند سراسر کشور که بدون هیچگونه چشمداشتی تحت عنوان کتاب مرجع ملی دندانپزشکی تلاش کرده‌اند را بی‌انصافانه به سخره گرفته است. کسی که خود حتی یک مقاله علمی بین المللی ننوشته است، اینکه مقاله‌ای خوانده است یا نه را نیز قضاوت نمی‌کنم؛ بلکه کسی که فرسنگ‌ها از حیطه علمی دندانپزشکی دور است و بجای دندانپزشکان سخن می‌گوید و دایه عزیز‌تر از مادرشان شده است را نقد می‌کنم.
بهتر است از خود بپرسیم، اینکه عده‌ای از معلمان دانشگاه‌های مختلف ایران همراه با تلاش دستیاران تخصصی گرامی رشته‌های مختلف دندانپزشکی با زحمت بسیار، مجموعه‌ای را نگاشته‌اند (حتی اگر هم اشتباه هم داشته باشد که عجیب یا بعید هم نیست) جای تقدیر دارد و یا جای تحقیر؟
اینکه ما عادت کنیم کنار گود بشینیم و دیگران را به چالش بکشیم کار سختی نیست اما پسندیده نیست. اینکه تلاش و زحمت بسیاری از معلمان دانشگاه را ضایع کنیم و سپس تحت عنوان نامه به وزیر و…. برای خود محلی از تعریف را بنا کنیم، که مطمئنا این عمل هم شایسته انسان‌های شریف نیست.
غالب خوانندگان حرفه‌ای کتب معتبر علمی بخوبی می‌دانند که تمامی کتاب‌های منتشر شده بین المللی حتی آنهایی که به چاپ‌های مجدد عدیده و حتی بالای ویرایش دهم رسیده‌اند، دارای غلط هستند؛ نه فقط غلط املایی بلکه علمی. جالب اینکه مطلب بیان شده در نامه ایشان به وزیر در مورد رفرنس‌ها، مطالبی آمده است که نشان می‌دهد که ایشان اساسا چگونگی نگارش رفرانس در کتا بهای دیگر را نیز ندیده است.
نکته آخر برای تمامی کسانی که به علم اندوزی علاقمند هستند اینکه، با حضور کتب ملی در عرصه آموزش دانشکده‌های دندانپزشکی هیچ جایی برای مطالعه دیگر کتاب‌های مرجع تنگ نشده است و تجربه بنده حقیر در این سه دهه نشان می‌دهد که حتی باب جزوه نویسی نیز حتی بطور کامل بسته نخواهدشد. با وجود این کتاب‌ها، هیچ دانشجویی از خواندن کتابهای بین المللی و Text‌ها منع نشده، بلکه امکان انتخاب مطالب جدید و ایجاد انگیزه برای مطالعه کتاب‌های دیگر نیز بیشتر خواهد شد.
اساتید عزیز در حوزه دندانپزشکی کشور هم به جهت ضرورت بازبینی‌های ادواری این مجلدات، مجال و بستری پیدا می‌کنند که دور هم جمع شده، دست به قلم شوند و عرصه تدوین و تالیف کتاب را توسعه بخشند. دانشجویان محروم از اساتید مجرب مستقر در دانشکده‌های بزرگ، این فرصت را می‌یابند که پابپای دانشجویان دیگر، مطالب به هنگام شده را فرا گیرند. در ‌‌نهایت باید با ایجاد فضای کتاب محوری با فرهنگ نامطلوب جزوه خوانی که باعث تضعیف ذاتی رشته دندانپزشکی شده است مقابله جدی کرد و بدانیم که همواره ابلاغ سیاست‌های اصلاحی کلان، مانند تجویز و تزریق داروهای درمانی نجات بخش است اما دردآور.
در این مجال به عنوان فردی از جمع معلمین و دانشجویان رشته دندانپزشکی کشور عرض می‌نمایم که تضعیف اساتید داخلی و تخریب دسترنج آنان خلاف مروت، انسانیت و اخلاق است. مائی که خود را سرآمد اخلاقمداران عالم می‌دانیم.
کمی با هم مهربان باشیم» مهربانی را بیاموزیم، مهربانی کودکی تنهاست «

و آخر چند کلامی از مظلومیت استاد گرانقدری می‌گویم که می‌توانست در این دوران عافیت طلبی، بدون هر گونه اخلال در نظم ذاتی زندگی علمی و حرفه ایش همچون پیش، به کار معلمی و پژوهشی خود بپردازد و بدون احساس مسئولیت (همچون بسیاری از افراد) در پی مطرح کردن بیشتر شخص خود باشد. می‌توانست همچون گذشته از مقام وصف ناشدنیش در حوزه پژوهش، در مجامع بین المللی حضوری پر فروغ‌تر داشته و بیشتر بدرخشد. اما او از این بهشتی که غالب هم کیشانش بدان غبطه می‌خوردند، بر خود فرض دانست که همپای دیگر مدیران عرصه امید و تدبیر، ویرانه دبیرخانه شورای آموزش دندانپزشکی و تخصصی را تحویل بگیرد تا در دوران برون رفت از تحجر و پوپولیسم اداری کشور نقش اصیل خود را ایفا نماید. او پذیرفت که در این دوران حذر از مسئولیت، قبول عهد نماید و در زمان بی‌نیازی از پذیرش هر سمتی، با تعهد تمام، ایفای وظیفه نموده و مورد اصابت تیرهای متعدد برخی بلا‌ها که او مقصرش نبوده است گردد.
از نگاه من کوچک‌ترین، ایشان یگانه‌ای است که در علم و اخلاق یکی از سرآمدان دندانپزشکی کشور است و باعث افتخار دندانپزشکی ایران در عرصه بین المللی است. البته ممکن است انتقاداتی هم به ایشان وارد باشد که حتما هست چرا که ایشان معصوم نیستند و بر خلاف بعضی‌ها خود را بدون خطا نیز نمی‌دانند. نارواست که‌گاه و بیگاه به هر بهانه تیری به سوی ایشان روانه شود.
اگر ما همه با هم بودیم اینگونه نبودیم. اگر با هم مهربان بودیم موفق‌تر بودیم.

پیروز میدان این همه دشمنی‌ها و حسادت‌ها جز شیطان، کسی نیست. کاش با همدلی کمک می‌کردیم تا این مشکلات متعدد، این مسائل مختلف که گریبانگیر همه ما دندانپزشکان است را یکی یکی حل کنیم. شاید عجیب نباشد که عده‌ای برای ریاست خودشان بر طبل تفرقه بکوبند.
اما یادمان باشد که آبروی مومن از خانه کعبه محترم‌تر است.
والسلام علی من اتبع الهدی

منبع:دندانه

0
دیدگاه‌های نوشته