همه پدران ایمپلنت ایران
چرا باید برای حضور در جمع بزرگان دندانپزشکی ایران دارای لقب مناسب باشید؟
تنها خوانندگان لسآنجلسی یا درباریان قاجار نیستند که بدون لقب اموراتشان لنگ میماند. در جامعه بزرگان دندانپرشکی ایران هم داشتن لقب از نان شب واجبتر است…
داشتن لقبی مثل اقای صحنهها یا ملکه صدا برای فروش رفتن بلیط کنسرت یا کرم خرچسونه با مارک هنرمند مورد نظر ضروریست. همچنین در زمان قاجار والیان و حکام منطقهای با کمال میل بنجاق ملک یا سند دهی را به حضور ملوکانه تقدیم میکردند تا لقبی برای خود دست و پا کنند وگرنه رعیت برایشان تره هم خرد نمیکرد. آخر سرها که به علت بالا بودن تقاضا از ترکیب معین و وکیل با هر چیزی لقبی ساخته شده بود، شاه ته انبار القاب را جارو میزد و متقاضی به هر چه مانده بود رضایت میداد: «معین المطبخ» یا «وکیل الاخور» و…
مقاضیان لقب در جامعه دندانپزشکی کمتر از دربار قاجار نیستند؛ بدون لقب کسی به سخنرانی شما گوش نمیکند و نتایج تحقیقات شما را جدی نمیگیرد. در عوض اگر لقب مناسبی داشته باشید، روایتهای شفاهی شما از هر مقاله و تحقیقی بالاتر دانسته خواهد شد. با داشتن لقبی مانند «پدر ایمپلنت ایران» میتوانید خیلی راحت در جواب رزیدنت بگویید: مقاله آماری بیخود کرده که میگه نمیشه؛ من برای مادر خانمم انجام دادم و شد!
وحشت از بیلقب ماندن را در چهره بسیاری از متقاضیان میتوان دید. کار به استفاده مشترک و یا time sharing القاب رسیده است. شخصا برای ایمپلنت ایران شانزده پدر میشناسم.
اولین ایمپلنت ایران را شانزده نفر گذاشتهاند و جالبتر اینکه هر شانزده نفر خاطرات روشنی از انجام این جراحی باشکوه دارند. همگی آنها با یادآوری این روز تاریخی، عمیقا احساساتی میشوند و با آهی نوستالوژیک و چشمانی بسته، جزئیات دقیقی از آن روز را به خاطر میآورند. یکی از اولین نفرها به این نشانی میدهد که حتی کاملا به یادش هست که آن روز سبیل بیمار مدام لای سوزنگیر گیر میکرده و اولین نفر دیگر در رد ادعای آن یکی اولین نفر میگوید که اولین ایمپلنت ایران را خود او در یک صبح دل انگیز بهاری گذاشته و اصلا اولین بیمار ایمپلنت زن بوده است. اندکی بعد هر شانزده اولین نفر با هم گلاویز میشوند و یکدیگر را به دروغگویی و جعل عنوان متهم میکنند.
توصیه ایمنی: فاصله ایمنی لازم را با «پدرهای ایمپلنت» حفظ کنید زیرا ممکن است در این میان چک یا لگدی هم نصیب ناظر بیطرف شود.
همنشینی با دارندگان لقب «نابغه دندانپزشکی» ایران کم خطرتر است. گرچه تعداد این دسته بیشتر هست و تا لحظه نگارش این سطور به رقم هشت هزار و نهصد و شانزده نفر رسیده است، اما مزیت این لقب نسبت به پدرهای ایمپلنت و ارتودنسی و… این است که میتواند همزمان متعلق به چندین نفر باشد. تمام نوابغ دندانپرشکی ایران مانند هووهایی شاد و مهربان در حرمسرای جامعه دندانپزشکی، زندگی مسالمتآمیزی را از سر میگذرانند.
مزیت اصلی جامعه دندانپزشکی ایران به دربار قاجار این است که ثبت لقب پروسه بسیار سادهتری دارد. نیازی به پیشکش ملک و جواهرات نیست. شما میتوانید یک تعاونی القاب تشکیل دهید. به فرض مثال شما با دوستان خود قرار میگذارید که فقط یک بار شما را در افتاحیه مراسمی به لقب دلخواهتان بخوانند: «هم اکنون از مخترع جوان دندانپزشکی دعوت میکنیم سخنرانی خود را آغاز کنند.» و در عوض شما هم سر میز نهارکنگره به همین دوست خود خواهید گفت: بیزحمت نمک رو رد کن بیاد «مبتکر نمونه».
از این به بعد تنها کاری که باید بکنید، «شکیبایی» کردن است. صبر کنید تا این دو لقب دهان به دهان بچرخد و در اذهان جامعه دندانپزشکی جا بیفتد؛ درست مثل ترشی لیته. اگر دست و دلباز باشید ممکن است ساعت بیست و سی دقیقه همان روز اسم خود را ملقب به لقبی که چند ساعت پیش از دهان پر از باقالی پلوی دوستتان خارج شده، از تلویزیون بشنوید. نگران ارائه مدرک برای مخترع بودن خود نباشید. در خواست مدرک برای ادعا در جامعه دندانپزشکی کاری ناپسند و بی ادبانه تلقی میشود. بر فرض اینکه کسی زحمت چنین تحقیقی را به خود داد، شما میتوانید با چکش سر قلم گریسی شماره ۱-۲ را کمی داغان کنید و اسمش را قلم گریسی شماره ۹۸-۱۰۰بگذارید. یا به فرض مثال بیستوری را به جای دست با دندانهایتان بگیرید و عکس خود را در اینستاگرام با زیر نویس «تکنیک اختراعی بنده در رابطه با برداشت بافت همبند از سقف دهان» منتشر کنید.
اگر شما فردی از نسل دوم جامعه دندانپزشکی باشید کار شما سادهتر است. شما میتوانید هر گونه درخواست مدرکی را توهین و ناسپاسی به پدر پیشکسوت خود تلقی کنید و قیافه غمگینی بگیرید. جامعه دندانپزشکی ایران بسیار دل نازک هستند و حتما برای دلجویی از پدر تاجدار شما، رعیت خاطی را به دم اسب خواهند بست.
حفظ لقب به اندازه به دست آوردن آن مهم است. همیشه سعی کنید در دانشگاه یا بازآموزیهای عملی اطراف یونیت خود را شلوغ نگه دارید. همانطورکه چاکران دربار، اطراف محل جلوس ملوکانه را بهعنوان پیست مسابقهای در جهت عرض ارادت، در نظر میگرفتند، شما هم باید اطراف یونیتتان افرادی با ریههای ورزشکاری و ظرفیت حیاتی بالای اکسیژن، داشته باشید. تنها افرادی با این سطح از آمادگی جسمانی قادر خواهند بود که در تمام مدت آمورش عملی شما یک نفس در ذکر شایستگیهای شما مدیحهسرایی کنند.
مواردی از اوج رعایت ادب و احترام به پیشکسوت گزارش گردیده است:
استاد در حین جراحی خطاب به رزیدنت: این چی بود افتاد ته حلق مریض؟ نکنه آچار بود! نگاه کن ببین توی ست ایمپلنت آچار سر جاش هست یا نه؟
در این لحظه رزیدنت مذکور بر طبق تعریف «احترام و قدردانی» در جامعه دندانپزشکی ایران، نفس گرفته وظیفه خود را نسبت به پیشکسوت ایفا میکند: استاد عزیز.! ای پدر علم ایمپلنتولوژی خاورمیانه! ای خلف برانمارک! ای مایه رشک پرفسور میش! حتی آچار هم جرئت نداره وقتی دست ماهرترین جراح ایران بهش خورده، بره تو حلق مریض…. خدانکنه یک روز آچار همچین جسارتی بکنه…..
احترام به پیشکسوت در جامعه دندانپزشکی حرف اول را میزند. حتی حدود یک ربع بعد از اینکه جنازه کبود شده بیمار به سردخانه منتقل شده، رزیدنت مذکور همچنان مشغول قدردانی و احترام به پیشکسوت بوده است.
البته بهتر است در انتخاب لقب بلند پرواز نباشید. لقبهای خوب را قبلا از مغازه بردهاند و شما باید مثل زمان آخرین پادشاه قاجار به آنچه مانده رضایت بدهید. اگر مشکلپسند باشید بیلقب میمانید. در این صورت سرنوشت شما مانند سایر تیرهبختان بدون لقبی خواهد بود که به جای اینکه جلوی دوربینها و یا پشت جلد مجلات مشغول خدمت به علم باشند، پشت میز کتابخانه هیاتعلمی با فلاکت قوز کرده و به کار عبث تحقیق و مطالعه مشغول هستند.
در پیدا کردن لقب صبور باشید. درست مانند وقتیکه به دنبال انتخاب آیدی یاهو هستید و با انتخاب هر ترکیب ممکنی از اسم و سال تولد و… به شما پیام داده میشود که این آیدی قبلا انتخاب شده است؛ در مورد لقب دندانپزشکی هم وضع بهتر نیست. پدر ایمپلنت، مادر ارتودنسی،…. همه و همه قبلا انتخاب شده است. تا لحظه نگارش این سطور تنها لقب اشغال نشده «عمه ایمپلنت ایران» بوده که به دلایل ناشناختهای تاکنون متقاضی نداشته است.
منبع:دندانه