دندانپزشکان و چالش بستن یا ماندن در مطب
تو بگریزی از پیش یک شعله خام…
کرونا آمده است و درها همه به رویش بسته شده است و درِ توالت مطب من بسته نمیشود. بیمارهای عموما سالمند و توالتلازم من میمانند که حیای چندین ساله را به باد دهند و با درِ باز ادرار کنند، یا اینکه ریسک کنند و در را ببندند و داخل توالت حصر مستراحی شوند تا وقتی که پرسنل با اچار به نجاتشان بیایند. هفته پیش مغزی در تعمیر شده بود و آقای تعمیرکار از پشت تلفن نظر داد که اینبار باید به جای مغزی، کل دستگیره را عوض کنید. گفتیم چشم و آقای نجار نیامد و وعده هر روز را به فردا انداخت و سر آخر رودربایستی را کنار گذاشت که: «من پایم را انجا نمیگذارم. اگر سکه زر هم بدهید به مطب شما نمیآیم. مگر مغز خر خوردهام که بیایم و از بیمارها کرونا بگیرم؟»
توضیح دادیم که: «شما فقط به در توالت کار داری، مثل ما که در ده سانتی نفس بیمار و در اتاق پر از آئروسل نیستی، فکر کن مثلا درِ توالت اجلاس سران کشورهای غیر متعهد است یا درِ بوتیک و هر دری غیر از در مطب من. دستکش دست میکنی و…»
جواب داد: «لابد شما هم مغز خر خوردهاید که به خاطر پول میخواهید خودتان را به کشتن بدهید. خوب تعطیل کنید.»
ولی نگفت که اگر من تعطیل کنم، جواب بیماری که قبلا عمل شده و الان در این هاگیر و واگیر کرونا محتاج کشیدن بخیه یا رسیدگی بعد از عمل است، یا آنکس که آبسهاش به فغانش آورده یا برای عمل ایمپلنت مادرش از آن سر دنیا آمده و باید زود برگردد و از یک سال قبل این تاریخ را نشان کرده بوده… را چه بدهم؟
حکایت ما دندانپزشکانِ سالهای کرونایی، حکایت آن پدر و پسر و خرشان است.
اگر برای حفاظت خود، خانواده و بیمارانمان مطب را تعطیل کنیم، میگویند یک عمر از این مردم پول گرفتند و کاخ ساختند، حالا که مردم برای کارهای اورژانسشان نیاز به کمک دارند در خانه خوابیدهاند و حاضر نیستند خطر کنند.
اگر تعطیل نکنیم و فقط بیمارهای نیمهکاره و اورژانس را ببینیم میگویند بین بیمارها فرق میگذارند و بر خلاف سوگندشان برخی دردمندان را رد میکنند.
اگر بمانیم و زیر سایه کرونا، کمبود وسایل حفاظتی، افزایش قیمت بی سر و صدای مواد مصرفی در راستای کرشمه اخیر دلار و… همه بیمارها را ببینیم، میگویند از طمع پول دارند خودشان را به کشتن میدهند و نمیگویند کدام سکه زر است که جبران جان باشد…
درِ دهان مغرضین را نمیتوان بست و این مسئلهای نیست و عادت داریم. مسئلهای که به باز بودنش عادت نداریم باز بودن در توالت مطبمان است که کسی جرات نمیکند برای تعمیرش بیاید.
استاد نجار جرات نمیکند تا پشت درِ توالت خالی مطب بیایید و آن وقت به منی که در دل کرونا ایستادهام تا تعهدم را تکمیل کنم، پند اخلاقی میدهد. آقای نجار «تو بگریزی از پیش یک شعله خام، من استادهام تا بسوزم تمام»
به هر حال همکارانی که تعطیل کردهاند هم فلسفه قابل احترامی دارند ولی برای اینکه منتقدین دسته دیگر هم بیسوژه نمانند، من و عدهای دیگر از همکاران فعلا با رعایت اصول استرلیتی، شعله چراغ یونیتمان را روشن نگه داشتهایم تا دردمندی سرگردان نماند. و به قول دکتر سیامک شایان امین: #اینجا_چراغی_روشن_است
منبع:دندانه