تجهیزات دندانپزشکی تاج الدین
0 محصولات نمایش سبد خرید

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

دندانپزشکی از استانبول

دندانپزشکی از استانبول

 

دکتر شهاب دانشور

دوران دانشکده ما چه خاطراتی با خود دارد؟ شش سالی که همه دندان‌پزشکان در دانشکده سپری کرده‌اند در ذهن آنان چه تأثیری گذاشته است؟ کوله‌باری که از دوران تحصیل با خود برداشته‌ایم، غیر از مدرک، برای ما چه داشته است و در زندگی آینده ما چه اثری دارد؟
همه این سوال‌ها وقتی کتاب «پیرایه، دختری از استانبول» را می‌خواندم به ذهنم رسید. کتابی که در همان صفحه اول مرا به خود جذب کرد. این عبارت‌ها را گویی من نوشته بودم؛ من ۱۸ ساله‌ی از کنکور گذشته‌ی خسته که به دانشگاه تهران پا گذاشته بودم. دانشگاهی که دانشکده علوم سیاسی‌اش جذابیت بیشتری داشت تا دانشکده‌های پزشکی:
«امروز اولین روز دانشگاه است. من در دانشگاه مرمره در رشته دندان‌پزشکی قبول شده‌ام. در اصل این رشته با احساسات و افکارم هم‌خوانی ندارد. انتخاب من نیست، اما نباید بی‌انصافی کنم، تصمیم‌گیری نهایی را مثلا به خودم واگذار کرده بودند. یعنی بعد از اینکه روی تمام رشته‌هایی را که خودم دوست داشتم به دلایلی مختلف خط کشیدند و دستم را برای انتخاب رشته بستند، طوری وانمود کردند که گویا رشته دندان‌پزشکی را خودم انتخاب کرده ام!»

دندانپزشکی از استانبول

دندانپزشکی از استانبول

پیرایه، قهرمان داستان ما، دختری جوان از طبقه متوسط مدرن استانبول است، با پدری دندان‌پزشک و البته دوست‌دار شعر. پدرش ناظم حکمت، شاعر ترقی‌خواه ترک را آن‌قدر دوست دارد که نام معشوقه او، خدیجه پیرایه، را بر روی دو دخترش گذاشته است. قهرمان داستان ما نیز با خواندن شعرهای انقلابی ناظم حکمت بدل به یک دختر شورشی شده است که با نگاهی نقاد و تیزبین جهان تازه دانشگاه را می‌نگرد و آن را ثبت می‌کند.

بخشی از داستان روایت روزهای دانشکده است. همکاری‌ها، آزمایشگاه‌ها، کلاس‌ها، گردش و سینما و جشن چای و… این بخش از داستان شاید برای ما دانشجویان ایرانی چندان آشنا نباشد. حداقل منی که در دهه ۱۳۷۰ در دانشگاه تحصیل کردم خاطرات چندان خوشی از فضای دانشکده و سخت‌گیری‌های آن موقع ندارم، هر چند که ما خودمان تلاش می‌کردیم در دانشکده فضای تنفس ایجاد کنیم، اما حسرت یک سفر بی دردسر دانشجویی برای ما ماند.
پیرایه خانم داستان ما بزرگ می‌شود و سال‌های دانشگاه را با سخت‌کوشی و درس‌خوانی به پایان می‌برد و با عاشق شدن و فارغ شدن آشنا می‌شود. می‌فهمد که اگر می‌خواهد در یک جامعه سنتی شخصیت خود را حفظ کند، باید به مردان جامعه بفهماند که عشق زنجیر دست و پا نیست، بلکه باید با رهایی و آزادی همراه باشد. شخصیت پیرایه در این قسمت داستان قوی و آرمان‌گراست و می‌تواند الهام‌بخش دختران دانشجو باشد که خواستار یک زندگی آزاد و در عین حال مسئولانه هستند.
تا آنکه طوفان عشق در می‌رسد. هاشم با آن چشمان شبق رنگ دیاربکری‌اش از دل خاک گرفته آناتولی فرا می‌رسد و با همه جادوهایی که بلد است قهرمان داستان ما را به بند می‌کشد و با خود به دل آناتولی می‌برد…
هر کس که در ترکیه عمیقا سفر کرده باشد، می‌داند که ترکیه دو روح دارد: روح تجدد و شولای سنت. تجدد را می‌توان در استانبول و ازمیر و سواحل اروپایی ترکیه به روشنی دید. اما در دل ترکیه جامعه به شدت سنتی و مذهبی است و سیاست‌مدران حزب آک‌پارتی (یا همین حزب اردوغان) از دل این خاک به مقبره آنیت کبیر (یا مقبره کمال آتاتورک) دهن‌کجی می کنند…
مشکلات پیرایه خانم در دیاربکر و خانه همسر شروع می‌شود و اوست که یک‌تنه با جهان مردسالارِ سنت زده باید بجنگد…

نمی‌خواهم داستان را لو بدهم و از شوق شما برای خواندن این کتاب کم کنم. برای همین دو نکته می‌گویم و خواندن این کتاب را به شما واگذار می‌کنم. اول اینکه تنانگی در این زمان غایب است. پیرایه دختری است که شعر می‌شناسد، رقص می‌داند، گردش و تفریح را دوست دارد اما بدن ندارد. همه چیز انگار بر سنگی صیقلی جاری است و به درون سنگ راه نفوذی ندارد. البته شاید مترجم برخی قسمت‌ها را به خاطر ممیزی‌های احتمالی حذف کرده باشد که چه حیف… دومین نکته این که رمان، قدرتِ دولت و قانون حامیِ زنان در ترکیه را بسیار ضعیف نشان داده است. دولت و قانون در ترکیه حامی بزرگی برای زنان هستند و یک خانم دندان‌پزشک به راحتی می‌تواند از این ابزارها برای حمایت از خود بهره ببرد.

در پایان خواندن این کتاب را به همه همکاران و به خصوص بانوان دندان‌پزشک توصیه می‌کنم و دوستانی که دست به قلم هستند را تشویق می‌کنم از خاطرات دوران دانشکده‌شان بنویسند… شاید پایگاه دندانه بتواند بخشی را به این خاطرات و نوشته‌ها اختصاص بدهد…

منبع:دندانه

0
دیدگاه‌های نوشته