تجهیزات دندانپزشکی تاج الدین
0 محصولات نمایش سبد خرید

هیچ محصولی در سبد خرید نیست.

تعرفه و معرفت

تعرفه و معرفت

 

آقای میم! من برای شما نگرانم. سه هفته است که من برای شما نگرانم؛ حتی روزهای تعطیل… حتی وقتی که غذا می‌خورم و شکل دانه‌های برنج، من را به یاد آن زخم زشت و ناسور کف دهان شما می‌اندازد. شما برای معالجه لثه‌هایتان پیش من آمدید ولی من حین معاینه، درست زیر زبان شما یک زخم مشکوک دیدم و غده‌های زیر گردن شما هم متورم بود. شما به شدت سیگار می‌کشیدید و همه این‌ها یعنی زخم مشکوک به بدخیمی. من به شما گفتم که شروع کار جراحی لثه‌هایتان منوط به معاینه پاتولوژی زخم است و برای همین حتما باید از کف دهان شما نمونه‌برداری شود.
شما با عصبانیت جواب دادید که لابد من فکر کرده‌ام شما آدم پول‌داری هستید؛ اما من باید بدانم که کور خوانده‌ام. شما گفتید که یک راننده تاکسی هستید و فقط به اندازه جراحی لثه پول جمع کرده‌اید، آن‌هم با جان کندن و گفتید که من به راحتی پول در می‌آورم و هیچ وقت این چیز‌ها را نمی‌فهمم. شما معتقد بودید بهتر است من هم کمی وجدان داشته باشم، نه اینکه برای درصد گرفتن از متخصص پاتولوژی و آزمایشگاه، برایشان مشتری جور کنم…
شما عصبانی بودید و مثل بقیه افرادی که برای اولین بار خبر بدی راجع به سلامتی‌شان می‌شنوند سعی می‌کردید موضوع را به هر نحوی شده دروغ حساب کنید. من به شما گفتم امیدوارم راجع به احتمال بدخیمی اشتباه کرده باشم. من قول دادم بیوپسی شما را مجانی انجام دهم. در عوض از شما قول گرفتم که حتما به متخصص پاتولوژی مراجعه کنید.
این‌ها کافی بود که شما باور کنید من نگران شما هستم، این‌ها واقعا کافی بود، اگر ذهن شما مسموم نشده بود… ولی شما گفتید که باور نمی‌کنید من برای شما مجانی بیوپسی کنم و لابد بعدا پول آن‌ را روی بقیه کار‌ها خواهم کشید. شما گوشی‌تان را به‌عنوان شاهدی بر پول‌دوستی دکتر‌ها از جیبتان بیرون کشیدید تا به من فیلم مصاحبه آدمی را نشان دهید که ادعا می‌کرد جراحش، جراحی را متوقف کرده تا از او پول بگیرد…

شما از پیش متخصص پاتولوژی برگشتید در حالی‌ که از دست من عصبانی‌تر از قبل بودید و درست مثل اینکه مچ مرا داخل جیبتان گرفته باشید فریاد می‌زدید شما‌ها همه دزد هستید! و باز هم درست مثل اینکه که قانون ارشمیدس را کشف کرده باشید مرتب تکرار می‌کردید: فهمیدم! فهمیدم این دکتری که من را پیشش فرستاده بودی شوهرت هست! تو مرا فرستاده بودی که شوهرت از من پول ویزیت بگیرد. لابد به جبران ان بیوپسی که قرار شد مجانی انجام بدهی!
این لابدهای شما داشت مرا می‌کشت. ذهن شما مسموم بود و شما نمی‌توانستید چیزی به جز پول‌دوستی در من ببینید. من به شما گفتم که از اول هم قرار نبوده که این موضوع را پنهان کنم و شما گفتید پس چرا بالای نامه نوشته بودی همکار محترم! لابد می‌خواسته‌ای من را گول بزنی که متخصص پاتولوژی را نمی‌شناسی! من شما را روشن کردم که نوشتن نامه ارجاع پزشکی اصولی دارد و من نمی‌توانم حین شرح بالینی ضایعه کف دهان شما، همسرم را به جای همکار محترم، عجقم وعسیسم خطاب کنم. برای شما توضیح دادم که فعلا در کرج همین یک متخصص پاتولوژی دهان را داریم و اگر تمایل به مراجعه به فرد دیگری دارید می‌توانم شما را به متخصص‌های تهران معرفی کنم.
شما به من پرخاش کردید که مثل من و شوهرم پول مفت در نمی‌آورید ونمی‌توانید تاکسی‌تان را یک روز بخوابانید و به تهران دنبال «خرده فرمایش‌های من!» بروید.
شما مجددا گوشی‌تان را از جیب بیرون آوردید و به من یک پیام تلگرامی را نشان دادید که به مردم هشدار می‌داد: پزشک‌ها با آزمایشگاه‌ها و همدیگر قرارداد دارند و بهتر است مردم حواسشان را جمع کنند و به این آسانی تن به آزمایش و نمونه‌برداری ندهند.
شما از من پرسیدید حرف آخرم را بزنم و اینکه بدون توجه به زخم مشکوک کف دهان درمان لثه‌تان را شروع می‌کنم یا نه؟ جواب من نه قاطع بود و شما نفهمیدید که من نگران شما هستم که نه می‌گویم و لابد در هشدارهای گوشی‌تان می‌گردید و یک دلیل مسموم هم برای این یکی کار من پیدا می‌کنید.
زخم کف دهان شما در این سه هفته به وضوح بزرگ‌تر شده است و من نگران بدخیمی در حال رشد کف دهان شما و بد بینی در حال رشد ذهن شما هستم. آقای میم! شما دارید زمان طلایی معالجه را از دست می‌دهید.
گوشی‌تان را با تمام ویدئوهای روشنگر و پیام‌های هشدار دهنده‌اش از شیشه تاکسی‌تان به بیرون پرت کنید، گازش را بگیرید و بیایید تا من از کف دهان شما نمونه را بردارم. زخم کف دهانتان که خوب شد آن‌وقت من فکری هم به حال زخم‌زبانتان می‌کنم.‌‌ همان زخم‌زبان‌هایی که با بی‌معرفتی به من زدید. می‌بینید ما هم زخم‌های ناسوری داریم و تعرفه‌ای که به خاطرش می‌گیریم آن‌قدر هم که شما با بی‌معرفتی می‌گویید، مفت به دست نمی‌آوریم.

منبع:دندانه

0
دیدگاه‌های نوشته