عاشقانههای یک دندانپزشک
مهتاب ابراهیمینژاد، متولد ۱۳۷۰ در شیراز است. بهمن ماه ۸۸ تحصیل در رشته دندانپزشکی را در دانشگاه مازندران آغاز کرده است.
دوستدار ادبیات است. میگوید: سعی میکنم همه چی به خوردِ خودم بدم! رژیم مطالعاتی خاصی ندارم. میخونم، شعر، داستان، نمایش نامه، نو، کلاسیک، خارجی، داخلی اما زیاد دست به قلم نمیشوم و نمینویسم مگر برای دل خودم!
احتمالا وقتی یک دانشجوی سال چهارم دندانپزشکی بخواهد وسط مرور کتابها و جزوهها و دست و پنجه نرم کردن با عبارتها و اصطلاحات تخصصی دندانپزشکی، چیزی هم برای دل خودش بنویسد، ولو عاشقانه، هیچ بعید نیست رد و پای واژههای تخصصی دندانپزشکی هم میان یادداشتهایش پیدا شود. انچه میخوانید مجموعهای است که تحت عنوان «عاشقانههای یک دندانپزشک» برای اولین بار در سایت دندانه منتشر میشود:
(تصویر این مطلب: تنهایی یک دندانپزشک، کاریکاتوری از توکا نیستانی)
۱- تقصیر خودت هم نیست…
شیرینیِ کلامت کار دستِ دندانهات داده…
۲- فلورِ نرمالِ دهانِ من «استرپتوکوک موتانس» نداشت…
این پوسیدگیها که هر سال روی دندان هات سبز میشوند، بوی خیانت میدهد!
نمیدانم از کدامین دهان آب میخورند…!
۳- شدهای مثلِ یک سانترالِ ماگزیلا با پروگنوزِ پریودونتالِ poor!
قیدِ فانکشن-اَت را زدهام،
امّا
از زیبایی-اَت نمیشود گذشت…
۴- جای خالیات خیال پر شدن ندارد انگار
امان از سیگار…
امان از Dry Socket…
(پ. ن. سیگار از عوامل مستعد کننده درای ساکت است!)
۵- یک سیاهیِ شوخ در یک زمینه سفید…
همه میگویند «خالِ لب»،
من میگوییم آن «Amalgam Blue» یِ مزیالِ چهارت!
۶- باید زودتر ببوسمت…
همه چیز را قسمت کنیم -حتی این استرپها را! –
با وجود این ترمیمهای وسیع آمالگام در دهان تو، Caries free بودن من لطفی ندارد!
باید زودتر…
۷- نمیمانی…
به ضرب و زور هم نمیشود کسی را جایی بند کرد،
گواهش؟!
این همه relapse ِ درمانهای ارتو…
۸- کاش کم کردن همه فاصلهها مثلِ بستنِ همین Midline Diastema بود!
فاصله آدمها با کِش کم نمیشود،
کِشِش میخواهد…!
۹- گاهی به سرم میزند اسپلینتش کنم… به خودم!
میماند! هر چند موقت…
۱۰- کاش میشد منشا این همه جَدَل را پیدا کرد!
اینکه توی مغزت چه میگذرد؟!
… یک گوتای ۲۵ میچپاندم تویِ سوراخِ دماغت و بعد…
کاش منشا همهٔ مشکلها با Tracing معلوم میشد…!
۱۱- گاهی حس میکنم تمام راههای منتهی به قلبت کلسیفیه شده!
اصلا قلب نیست… Heart Stone است لامذهب!
۱۲- دست نیافتنی هستی…
مثل دیستالِ مولرِ سومِ ماگزیلا در دهان بیماری با تریسوس…
۱۳- به دیدنت پشت پنجره بخار گرفته و باران خورده هم قانعم…
ما، عادت داریم به این دید هایِ غیرِ مستقیمِ مبهمِ توی آینه!
۱۴- این روزها بیشترین شباهت را به یک رستوریشن PFM دارم…
یک لایه پرسلن…
یک نقاب خوب و زیبا برای حفظ ظاهر و زیباییِ مناطقِ در معرضِ دید!
۱۵- در زندگی همه ما بسیار است زمانهایی که جادّه میپیچد و ما نمیپیچیم!
میچسبیم به همین صراطِ مستقیم… و مداومت…
نتیجهاش میشود Apical perforation!
منبع:دندانه